با توجه به افزایش آلودگی هوا به نظر می رسد آینده حیات بشر تنها به استفاده از سوخت های پاک به ویژه انرژی خورشید یا واسطه هایی که این منبع عظیم انرژی را قابل استفاده می کند، وابسته است.
4-آیا سفر در زمانامکانپذیر است؟ شاید سوال یک نیز بازگویی همین سوال باشد. ماهیت جسم و جاذبهیکوانتومی را فراموش کنید. شاید این سوال را هر کسی دوست دارد که پاسخ دهد. سفر درزمان به یک موضوع علمی – تخیلی مورد علاقه و جذاب برای مردم تبدیل شد پس از اینکهاچ.جی. ولز، رمان نوگرایانه و جالب خود با نام “ماشین زمان” را نوشت. اما هرآنچه کهاینجا مطرح شده، لزوماً علمی – تخیلی نیست. برای مثال سفر در زمان به سوی آینده، یکواقعیت علمی پذیرفته شده است. تئوری نسبیت اینشتین تایید میکند که یک جسم ناظر ومشاهدهگر در برابر زمین، میتواند به سمت آیندهی زمین جهش کند. این تاثیر راساعتهای اتمی ثابت کردهاند. اما اینگونه درگیر شدن با تار و پودهای زمان، بهسرعتی مشابه سرعت نور نیاز دارد که شاید در تئوری قابل اثبات و ممکن باشد اما به یکشاهکار بزرگ مهندسی نیاز دارد، حتی اگر به بودجه و هزینههایش فکر نکنیم. اما سفردر زمان به سمت عقب، مشکلات بزرگتری خواهد داشت. نسبیت، این فرضیه را تایید نمیکندکه یک جسم ناظر بتواند در دو بعد زمان-مکان سفر کند و به عقب هم برگردد. اما درهمهی داستانها و سناریوها، چنین شرایط خارقالعادهیی نیز در نظر گرفته شدهاست. یکی از راههای سفر به عقب در زمان، استفاده از یک “لانهی مار” فضایی خواهدبود. تئوریسینها معتقدند چنین تونل یا دروازهی ستارهیی که دو نقطه را در ابعادزمان – مکان به یکدیگر متصل کند، وجود دارد. اگر یکیشان را پیدا کنید و داخلشبپرید، چند لحظهی بعد از نقطهیی دیگر در جهان هستی سردر خواهید آورد. آنهامعتقدند اگر چنین چالهیی وجود داشته باشد، میتوان آن را با ماشین زمان نیز مطابقو هماهنگ کرد. میتوانید از طریق آن سفر کنید و نه تنها از یک مکان دیگر سردربیاورید، که وارد یک زمان دیگر نیز بشوید. این “زمان” میتواند در گذشته یا آیندهباشد. اگر امکان سفر به گذشته وجود داشته باشد، انواع پارادوکسها و تضادها نیزاتفاق خواهند افتاد. مانند معمای یک مسافر زمان که به سالهای گذشته میرود و مادرشرا وقتی یک کودک است، به قتل میرساند.از این تضادها میتوان گریخت اگر اصراربورزیم و بدانیم که هیچ چیز نمیتواند قانون علت و معلول و کنش و واکنش را از بینببرد. اما سفری دوطرفه در مسیر زمان، هنوز پیچیده و غیرقابل هضم است. برایبسیاری از فیزیکدانها، این مساله بسیار غیرعقلانی است. استفان هاوکینگز نظریهی “تخمین محافظت از تسلسل وقایع” را مطرح میکند و معتقد است که یک نیرو یا عامل خاصباعث میشود تا اجسام فیزیکی یا نیروها نتوانند به گذشته برگردند. این مساله شایدبه دلیل موانع و سدهای فیزیکی اساسی بر سر راه ساخت ماشین زمان اتفاق میافتد. برایمثال انرژی خلاء کوانتومی در صورتی که هیچ محدودیتی برای ورود به حفرههای ماری فضانداشته باشد، طغیان خواهند کرد و دفع خواهند شد. این مساله همچنان لاینحل باقیمانده اما موضوعی است که بسیاری از مردم، وقت و تلاش خود را صرف آن میکنند. همانطور که هاوکینگز اشاره کرده، صرف هزینه برای تحقیق در مورد سفر به زمان بسیارسخت است. در نتیجه به نظر میرسد برهان یا تکذیبیهیی برای حل این مساله، خود بهمشکلات عمومی دیگر منجر شود. مانند طرح یک نظریهی رامشدنی و قابل دسترسی در موردجاذبهی کوانتومی.
1-جهان هستی چگونه برپاست؟ ما به جایی رسیدهایم که که بدون حلکردن برخی از مشکلات و مسایل فیزیک، نمیتوانیم در مورد حقایق و پدیدههای جالب وشگفتانگیز دیگر فیزیکی، اطلاعات بیشتری کسب کنیم. برای درک مفاهیمی مثل خاستگاه وبنیاد جهان هستی، سرنوشت نهایی سیاهچالههای فضایی یا امکان سفر در زمان، نیازداریم که بدانیم جهان هستی چگونه ادامهی حیات میدهد. هماکنون یک ایدهی خوبدر ذهن ما هست که میتواند منتج به کشف حقیقت و بنیاد هستی شود. علم فیزیک در قرنبیستم بر پایهی انقلابهای دوگانهی مکانیک کوانتومی (تئوری ماهیت جسم) و نظریهیمعروف اینشتین در مورد فضا، زمان و جاذبه معروف به نسبیت، بنا شده است. اما وقتیشما به دو تعریف نهایی از واقعیت دست پیدا میکنید زمانی که تنها یک واقعیت راموجود میبینید، این راضیکننده نیست. تلاش برای یگانهسازی این دو تئوری، موانعتکنیکی فنی و مفهومی وحشتناکی را بر سر راه بهترین نظریهپردازان فیزیک در طولدهههای گذشته قرار داده و آنان را به چالش کشیده است. برای مثال از آنجایی کهجاذبه، خودش را به عنوان یک عامل ایجاد انحراف در فضای چهاربعدی زمان-مکان معرفیمیکند، پذیرش نظریهی کوانتومی در مورد جاذبه ایجاد مشکل میکند. از یک جهت، اینبه معنای پذیرش شک و تردید هایزنبرگ در مورد فرضیات موجود راجع به زمان – مکان بهشکل فینفسه است که قطعاً مشکلساز خواهد بود. اما ممکن است این تردیدها، یکمعنای دیگر هم داشته باشند و آن به معنای وجود یک مشکل در رابطه با گرایش و رویکردما نسبت به قضیه است. شاید ما نباید مفهوم جاذبه را به تنهایی بررسی کنیم. اکثرتلاشهایی که برای یکسانسازی نظریات موجود در مورد جاذبه انجام شدند، خود منجر بهاین گشتند که تعریف کیفیت و کمیت جاذبه، وارد یک بحث و میدان جدید شود که به ناچارهمهی نیروهای طبیعت مانند همهی اجزای زیراتمی را به یک چارچوب تئوریک محدودمیکند. این ایدهیی است که برخی از فیزیکدانها آن را "تئوریهمهچیز"میخوانند. نظریهی جدیدی که در حال حاضر مطرح میشود، نظریهی “فرا-رشتهیی” است که به وجود حلقههای کوچک و ریز رشتهیی اتمی به عنوان سازندهیهمهی مواد حکم میدهد. فرضیهی دیگری که وجود دارد و به تئوری ام مشهور است هنوزکمی پیچیده و مبهم به نظر میرسد و میتواند به عنوان لایهیی که در ابعاد وسیعترفضایی حرکت دارد، تصویر شد. اما مرحله و روند پیشرفت در این نظریهها در بهترینحالت، اینگونه جمعبندی میشود که هیچ کس دقیقاً به یاد نمیآورد وجود حرف “m” درنظریهی ام، دقیقاً به چه دلیلی است و چه واژهیی را تداعی میکند. راه درازی درپیش است...