محمّد بن میمون میگوید: پیش از اینکه امام رضا- علیه السّلام- به خراسان برود، در مکه با او بودم و به آن حضرت عرض کردم: میخواهم به مدینه بروم، توسط من نامهای به ابو جعفر- علیه السّلام- بفرست. حضرت لبخندی زد و نامه را نوشت. و من به مدینه آمدم. در آن هنگام چشمان من، بینایی خود را از دست داده بودند. وقتی که در مدینه، خدمت حضرت جواد- علیه السّلام- رسیدم، خادم، او را از گهواره برداشت و به سوی من آورد. من نامه را به او دادم. حضرت هم به موفق خادم، فرمود تا نامه را بگشاید و مقابل او قرار دهد، خادم دستور وی را اجرا کرد. امام جواد نگاهی به نامه انداخت و آنگاه فرمود: ای محمّد! چشمانت چگونه هستند؟ گفتم: یا بن رسول اللَّه! چشمانم به مرضی گرفتار شدند و همان طور که میبینید، بینایی آن از بین رفت. فرمود: نزدیک بیا. نزدیک رفتم. آن حضرت دست مبارک خویش را دراز کرد و به چشمانم کشید. نور آنها برگشت و مانند صحیحترین موقع خود گردید. پس دست و پای حضرت را بوسیدم و برگشتم، در حالی که بینا بودم
جلوههای اعجاز معصومین علیهم السلام، ص: 300 نرم افزار گنجینه روایات نور سایت عصر ظهور