قطب راوندی میگوید: ابو محمّد دعلجی از بزرگان شیعه بود. و احادیث را شنیده بود. و دو پسر داشت که یکی در صراط مستقیم بود که ابو الحسن نام داشت و مردهها را غسل میداد، و پسر دیگرش مانند جوانان بیبند و بار، کارهای حرام انجام میداد. و از ناحیه امام زمان- عجّل اللَّه تعالی فرجه الشریف- به ابو محمّد حجّتی داده بودند تا از جانب آن حضرت، احتجاج نماید. و در آن زمان، این از عادت و رویّه شیعه بود. او هم مقداری از آن را به پسر فاسدش داد و به حج رفت.هنگامی که از حجّ برگشت، حکایت کرد که در جایی ایستاده بوده که ناگهان جوان زیبا رو و گندمگونی را پهلوی خود دیده که رفتار خوبی داشت. و زیاد به دعا و راز و نیاز، اقبال داشت. وقتی که کوچ مردم نزدیک شد، به من متوجه گشت و گفت: ای شیخ! حیا نمیکنی؟گفتم: از چه چیزی مولای من؟ گفت: از جانب کسی که خود میدانی به تو حجّت میدهند و تو مقداری از آن را به شخص فاسق و شراب خوار میدهی. نزدیک است که این، چشم تو را نابینا کند. (و به چشم من اشاره کرد) و من از آن وقت تا به حال، در وحشت هستم. (1) قطب راوندی میگوید: وقتی که شیخ مفید این را شنید، گفت: بعد از چهل روز از آن قضیه، به آن چشمی که اشاره کرده بود، دملی پیدا شد و چشمش نابینا گردید «1».
پایگاه اینترنتی عصر ظهوردراین
سایت شما میتوانید مطالب مختلف از قبیل :عقائد ،مهدویت،تزکیه
نفس،زندگینامه بزرگان،احکام،جلوه های اعجاز ائمه ،حکمت ناب(سخن
بزرگان)،بانک سوالات داستانهای بیدار کننده،شگفتیهای آفرینش،کمال ادین
و....را بخوانی(((((دهمچنین شما میتوانید با عضویت در این سایت هم از امکانات
استفاده کنید وهم سایت یا وبلاگ مذهبی خود را در بخش ویلاگها یا سایتهای
مذهبی قرار دهید))))))