سلام امشب شب تولد عشق من. منم که از این بابت اینقدر
سر خوشم که وقتی داشتم این پست رو تایپ میکردم تو این
عالم نبودم.کاش شما هم با دل و جون بخونین این مطلبوو
لا اقل سه بار با چشمای بسته صلوات بفرستید.
سخن ماه با
پیامبرعباس بن عبد المطلب گوید: روزی به صورت پیامبر اکرم (ص)
نگاه میکردم.حضرت فرمودند:حاجتی داری؟ عرض کردم:آری یا
رسول الله ،وقتی که حلیمه خاتون در ایام طفولیت در حالی که چهل
روز بیش تر نداشتید شما را شیر می داد ، دیدم که با ماه حرف
می زدید و ماه هم پاسخ می گفت ، به زبانی که من نمی فهمیدم.
حضرت فرمود: قماط (قنداقه) مرا صد مه زده بود، خواستم گریه
کنم که ماه خطاب کرد:گریه نکن ، چنانکه اشک چشم تو بر زمین
برسد ، دیگر گیاهی روییده نمی شود .
عباس دست بر سر زد و گفت : طفل چهل روزه اینها را می داند؟!
حضرت فرمودند: عمو به آن خدایی که جانم به دست قدرت اوست ،
وقتی که در رحم مادرم بودم ، صدای قلم راکه بر لوح می نوشت
می شنیدم .
ای عمو جان به تو بگویم ، خداوند 124000 پیغمبر مبعوث
کرد که تا زمانی که به سن چهل سالگی رسیدند ، نمی دانستند
پیامبرهستند ، غیر از عیسی (ع) که از شکم مادر متولد شد
در حالی که گفت :(انی عبد الله اتانی الکتاب) ای عمو می خواهی
به تو بگویم ؟ عباس عرض کرد آری .
رسول خدا (ص) فرمودند: وقتی که متولد شدم، خداوند هفت کوه
در آسمان قرار داد و پر از ملائکه نمود که عدد آنها را کسی غیر
از خدا نمی داند و تا روز قیامت تسبیح می کنند خداوند ثواب آنها
را قرار می دهد برای کسی که اسم من بشنود و صلوات بفرستد .
بدن عباس از شنیدن این سخنان به لرزه در آمد و شروع کرد
به گفتن ذکر صلوات.
منبع:(حکایتهای شنیدنی از فضایل و آثار صلوات بر محمد وآل محمد(ص) )