باب لطفش را خدا بر عالم امکان گشود
جبرئیل آمد به سوی خانه زهرا فرود
گوییا بهر نبی دارد ز سوی حق پیام
ای حسین ای شهریار ملک دین و سروری
ای درخشان آفتاب چرخ حسن و دلبری
ای که در عالم زدی از عشق کوسِ برتری
کرده ای در راه خود عشاق را از خود بری
دست ماه و دامن لطف تو ای والامقام
ای که مرکب تاختی هر سوی در میدان عشق
ای که سرانداختی چون گوی در چوگان عشق
ای که بودی روز و شب سرگشته و حیران عشق
روح عشق و قلب عشق و جسم عشق و جان عشق
ریخت ساقی از ازل آری می عشقت به جام
ای قرار جان زهرا زینت عرش برین
نور چشم مصطفی ای خسرو دنیا و دین
باعث ایجاد خلق اولین و آخرین
بنده عشقت نجومی سوده بر خاکت جبین
از کرم دریاب او را ای ولی ذوالکرام
نجومی خراسانی