تو این ماه مبارک تو این ضیافت نورانی
به پیشگاهت اومدم
یه مهمون گنه کار یه مهمون ناسپاس
خدایا خجالت میکشم
می ترسم سرم رو بلند کنم که ...
این روی سیاه منو که از گناه به این روز افتاده ببینی
این ماه ماهی هست که همه پاک میشن تصفیه میشه
زلال میشن
هردعایی کنن دست رد به سینه شون نمی زنی
خدایا میترسم دعا کنم
با این انبوه بار گناه میترسم که ازم روگردون بشی
من که به جز تو واین بارگناه که روی دوشم سنگینی میکنه وسیل اشکی توی چشمام موج میزنه . . . . . .
من که به جز تو کسی روندارم
خجالت میکشم سرم رو بلند کنم
میدونم که تو اینقدر بزرگی که هیچ بنده تنهایی رو ناامید از درگاهت بیرون نمیکنی