تو را
نه به منزله ی شاعری توانا
که به عنوان انسانی ژرف و والا
می ستایم.
حافظا
تو را،همچنانکه «گوته» با اعماق قلبش می ستود
می ستایم.
که گفت: سخن تو همچون ابدیت بزرگ است،زیرا که آن را آغاز و انجامی نیست...
آرزویش این بود:
بودن با تو و در کنار تو.
باده نوشیدن با تو و عشق ورزیدن به سان تو.
که تو را افتخار زندگی خود می پنداشت.
من نیز به پیروی از احساس بی دریغش می گویم:
آرزویم این است:
روزی برسد که چون تو ببینم جهان را
با چشمان عشق.
بگویم سخن را
با زبان زیبای بندگی.
و بخوانم خدایم را
با نجوای عارفانه ی تو.
خدایی که تو را آفرید
برای هدیه به بنده ی والایش،انسان.
مارال