مسلمانان چرا آیات قرآن را از قول پیامبر تفسیر نمیکنند آیا پیامبر قرآن را تفسیر نکرده است؟ اگر تفسیر نکرده پس معلوم میشود که نباید قرآن تفسیر شود/
قرآن کریم خود در اینباره میفرماید: (و لقد یسرَّنا القرآنَ للذکر فَهل من مدَّکر);{1} ما قرآن را برای اندرز پذیری آسان ساختیم. آیا کسی هست که اندرز پذیرد. بنابراین، قرآن برای بیدار سازی افراد هیچ دشواری ندارد.
ولی معنای آیه شریف این نیست که فهمیدن همه مطالب قرآنی آسان است. زیرا اگر چنین باشد لازم بود که هیچ گونه اختلافی در فهمیدن معانی آیات قرآن میان صحابه و تابعین و علما اسلام به وجود نیاید؛ در حالی که گاهی در تفسیر یک آیه نظرات فراوان و مختلفی حتی میان صحابه و تابعین بوده است.
قرآن در جایی دیگر رسول خدا(ص) را نخستین و برترین مفسر قرآن یاد میکند. میفرماید: (و انزلنا الیک الذکر لتبیّن للناس ما نزل الیهم);{2} ما قرآن را بر تو فرو فرستادیم تا برای مردم آن چه به سوی ایشان نازل شده است توضیح دهی/
زمانی که آیات قرآن نازل میشد، مسلمانان به دستور رسول خدا(ص) تا ده آیه را به همراه تفسیر و شأن نزول آن نمینوشتند به ده آیه دیگر نمیپرداختند. بدینسان مجموعهای کامل تدوین یافت. اما با درگذشت حضرت محمد(ص) به دلایلی از سوی خلفا، نگاشتن حدیث و تفسیر آیات ممنوع گردید.{3} و مسلمانان از آن گنجینه عظیم محروم گشتند. از آن پس تبیین آیات قرآن فقط از سوی اهل بیت(علیهم السلام) و شاگردان ممتاز ایشان دنبال شد و اینک در کتابهای شیعه باقی مانده است بر گرفته از همان گفتارهاست.
یکی از مهمترین دلایل ممنوعیت نگارش حدیث و تفسیر آیات، جلوگیری از انتشار اخباری بود که در فضیلت اهل بیت(علیهم السلام)، یا در نکوهش دشمنان آن بود. چنانکه یکی از دلایل از بین بردن قرآنها در عصر عثمان محو مطالبی بود که مسلمانان در کنار آیات قرآن مینوشتند.
[1].سوره قمر، آیه 32/
[2].سوره نحل، آیه /
[3].اسرار آل محمد(ص)، ترجمه اسماعیل انصاری، ص 276 - 277/
برای کسی که میخواهد گلچینی از مطالب تفسیر قرآن را در ذهن خود داشته باشد، کدام تفسیر مناسب است؟ بهترین روش برای یادگیری تفسیر کدام است؟بهترین کتاب تفسیری که میتواند شما را در این زمینه یاری کند، "تفسیر جوان" ـ به اهتمام محمد بیستونی، زیر نظر آیةالله ناصر مکارم شیرازی، نشر دارالکتب الاسلامیه ـ میباشد. این کتاب، جهت دسترسی آسانتر جوانان عزیز به تفسیر قرآن کریم، تهیّه شده است که در واقع، منتخبی از تفسیر نمونه است. این تفسیر شریف، در قطع جیبی ـ مناسب حال و هوای جوانان ـ تدارک دیده شده است، تا شخص بتواند این کتاب را همراه خود داشته باشد، تا در هر زمان و مکان بتواند از آن استفاده کند; البته این کتاب در 27 مجلد چاپ شده و شما میتوانید در رابطه با هر سورهای ـ که قصد یادگیری آن را دارید ـ جلد مربوط به آن سوره را، همراه داشته باشید.
توصیه میشود که ـ حتّیالمقدور ـ برای فهم بهتر آیات از کتب تفسیری، یک بار قرآن را به همراه ترجمة آن، مرور کنید، هر چند روزی ده آیه، تا آنکه هم با حال و هوای معانی در همة قرآن، آشنا شوید و هم آیاتی را که فعلاً شما به آنها احتیاج بیشتری داشته و بیشتر علاقه به دانستن آنها دارید، کشف کنید; پس برنامة تفسیری خود را نیز، از همان آیات شروع کنید.
همچنین "تفسیر شبّر" و "تفسیر معین" نیز برای اهداف یاد شده، مناسب است
خلاصه ترین، قابل فهمترین و بهترین تفاسیر قرآن کریم که در مقطع تحصیلی متوسطه قابل درک باشد، کدام است؟ لطفاً نام آن کتاب را با ذکر نویسنده آن برایم بنویسید
از آن جا که قرآن کریم، خود دارای حجمی عظیم و محتوایی زیاد است، نباید توقع داشت که تفسیری ـ آن هم قابل فهم برای دانشآموز ـ پیدا شود که در یک جلد، یا دو جلد، نوشته شده باشد; بله ترجمة قرآن ممکن است در این حجم نوشته شود.
به این ترتیب، میتوان از دو تفسیر زیر که خلاصهترین و قابل فهمترین تفسیر ـ در حد یک دانشآموز پیشدانشگاهی است یاد نمود:
1. تفسیر جوان، به اهتمام محمد بیستونی، زیر نظر آیة الله ناصر مکارم شیرازی (منتخب تفسیر نمونه).
تعداد مجلدات: 27 مجلد در قطع جیبی; نشر: دارالکتب الاسلامیة.
2. برگزیدة تفسیر نمونه; تهیه و تنظیم: احمد علی بابایی، زیر نظر استاد آیة الله مکارم شیرازی، تعداد مجلدات: 5 جلد در قطع معمولی.
البته دو تفسیر زیر را نیز میتوان از تفاسیر ـ خلاصه و در حدّ فهم دانشآموزان نام برد:
1. تفسیر نور، حجة الاسلام محسن قرائتی که همة جلدهای آن تکمیل نشده است.
2. تفسیر راهنما، اکبر هاشمی رفسنجانی; این تفسیر نیز هنوز تکمیل نشده است.
قابل توجه است که تفاسیر خلاصهتری نیز وجود دارد که یا به دلیل سنگینی متن و یا به علت عربی بودن آنها برای دانش آموزان، قابل استفاده نیست.
جایگاه مفسر قرآن ـ از نظر سواد، موقعیت اجتماعی و شغلی ـ چیست؟
تدبر و اندیشه، برای فهم قرآن کریم، از توصیههای مؤکد این کتاب آسمانی است; "کِتَـَبٌ أَنزَلْنَـَهُ إِلَیْکَ مُبَـَرَکٌ لِّیَدَّبَّرُوَّاْ ءَایَـَتِهِی وَ لِیَتَذَکَّرَ أُوْلُواْ الاْ ?َلْبَـَب;(ص،29) ]این قرآن[ کتاب بابرکتی است که بر تو فرو فرستادیم تا در آیات آن اندیشه کنند و خردمندان پند گیرند."
موقعیت اجتماعی و شغلی مفسر سنخیتی با تفسیر قرآن ندارد. آن چه دربارة یک مفسر نقش اساسی دارد، دانشهایی است که در فهم قرآن مورد نیاز است. اگر مفسر با به کارگیری آن علوم در آیات قرآن تدبر کند، و طبق معیار و ملاک تفسیر ـ بدون دخالت دادن رأی و نظر خود ـ تفسیر نماید، ارزش بسیاری نزد خداوند متعال دارد; و در مقابل، اگر از نزد خود تفسیر کند، جایگاهش جهنم خواهد بود. پیامبر اکرممیفرماید: "هرکس قرآن را به دلخواه خویش تفسیر کند، جایگاهش در آتش است."(کمال الدین، شیخ صدوق;، ج 1، ص 256، دارالکتب الاسلامیه.)
البته، در مقام سنجش، علم، نقطة آغاز، و عمل، نقطة فرجام کار است. چون علم بدون عمل، کامل نمیگردد; و عمل هم بدون علم خلوص نمییابد; "وَ مَن یُؤْمِن بِاللَّهِ وَ یَعْمَلْ صَـَـلِحً ...; (تغابن،9) و هرکس ایمان به خدا بیاورد و عمل صالح انجام دهد."
دستیابی به این دو (علم و عمل) جز به تحصیل علوم لفظی، دانشهای عقلی و مواهب الهی میسر نخواهد گردید.
علومی که یک مفسر برای تفسیر باید دارا باشد:
1. شناخت یکایک واژهها و الفاظ (علم لغت)
2. شناخت مناسبت الفاظ با یکدیگر (علم اشتقاق)
3. شناخت اموری که بر لفظ عارض میشود: مانند: ساختار کلمات، تعریف در صیغههای مختلف و حالات اعراب (علم نحو)
4. شناخت قرائات مختلف
5. شناخت اموری که قرآن دربارة آنها نازل شده و شرح داستانهایی که ضمن سورهها آمده است. (علم آثار و اخبار)
6. شناخت سنن منقول از پیامبر اکرمو کسانی که شاهد نزول وحی بودهاند و آن چه مورد اتفاق یا اختلاف آنها است. (علم سنن)
7. شناخت ناسخ و منسوخ، عموم و خصوص، اجماع و اختلاف، مجمل و مبین، انواع قیاس شرعی و مواردی که قیاس در آنها جایز است. (علم اصول)
8. شناخت احکام شرعی، مستحبات و آداب مربوط به سیاستهای سه گانه (فرد، خانواده و جامعه) همراه با رعایت عدالت. (علم فقه)
9. شناخت ادلة عقلی، استدلالهای واقعی، تقسیم، تعریف، بیان فرق معقولات و مظنونات.(علم کلام)
10. علم تفسیر علم موهبتی است، دانشی میباشد که خداوند از رهگذر عمل شخصی به دانستههایش نصیب او میسازد.
و...
کسی که این ده علم در او به سرحد کمال برسد. و توان به کار بردن آن را دارا باشد، و یا کسی که در بعضی از این علوم کامل باشد و هنگام تفسیر از صاحبان حق کمک بجوید، از زمرة مفسران به رأی نخواهد بود، و جایگاه ارزشمندی خواهد داشت.(ر. ک: تفسیر و مفسران، آیت الله معرفت، ج 1، ص 55 - 60، مؤسسة فرهنگی التمهید.)
پیامبر اکرم فرمودند "هر کس قرآن را به رأی خود تفیسر نماید برای خود جایی در آتش دوزخ فراهم کرده است" با توجه به این حدیث و با توجه به این که هر فرد پس از خواندن ترجمه آیه برداشتی از آیه نصیبش میشود که ممکن است تفسیر به رأی باشد و درست نباشد آیا برای حل این مسأله هر فرد باید یک دوره کامل از تفسیر آیات بخرد و طبق آن برخورد نماید؟
تفسیر، به معنای روشن ساختن و پردهبرداری از چهره جمله یا لفظی است که معنای آن روشن نباشد، و تفسیر، نوعی تصدیق است; زیرا حکم به این که معنای آیه و مقصود خداوند از آیه چنین است، نوعی قضیه و مسأله است، از این رو، علم تفسیر، همانند علوم دیگر، دارای مبادی و مسایل است; به همین جهت، تفسیر چنین کلامی باید روشمند باشد تا بتوان آن را به متکلم آن کلام اسناد داد; چون کلام هیچ متکلمی را نمیتوان به رأی خود تفسیر کرد; سپس آن را به متکلمش نسبت داد.
در تفسیر قرآن، به آگاهی و به کارگیری قراردادهای زبانی، آشنایی به زبان عربی طبق استعمال زمان نزولش، در نظر گرفتن قراین پیوسته و ناپیوسته (قراین لفظی، اصول بدیهی، فضای نزول، شأن نزول) مراجعه به روایات و... . لازم است; بنابراین، تفسیر آیه اگر موافق با معیارهای مفاهمه عرب و مطابق با اصول و علوم متعارف عقلی و همچنین مطابق با خطوط کلی قرآن نباشد، به آن تفسیر به رأی میگویند که به صورتهای ممنوعِ تفسیر به رأی، به اجمال اشاره میکنیم:
1. تفسیر جاهلانه نسبت به اصل محتوا، یعنی، مطلبی از آیهای برداشت و بر آن تحمیل شود; در حالی که آن مطلب مطابق با برهان نیست و در این جهت، فرقی بین این که برهان; مطلب فلسفی یا کلامی باشد یا تجربی و یا نقلی نیست; "وَ لاَ تَقْفُ مَا لَیْسَ لَکَ بِهِی عِلْمٌ إِنَّ السَّمْعَ وَ الْبَصَرَ وَ الْفُؤَادَ کُلُّ أُوْلَغکَ کَانَ عَنْهُ مَسْ ?‹ُولاً "(اسرأ،36)
2. تفسیر جاهلانه نسبت به اراده جدّی متکلم و اسناد محتوا به او، یعنی مطلبی از آیه برداشت شود که از جهت اسناد به برهان مناسب خود; اعم از عقلی، تجربی و نقلی، صحیح و تام است; لیکن از جهت اراده جدی متکلم و این که وی همین محتوا را از آیه اراده کرده، نیاز به دلیل معتبر دارد. در این صورت، اگر دلیل نقلی معتبر یا عقلی تام بر اراده خصوص معنای مزبور ارائه نشد، اسناد اراده جدی و حتمی مطلب به متکلم از سنخ تفسیر به رأی است. "...أَلَمْ یُؤْخَذْ عَلَیْهِم مِّیثَـَقُ الْکِتَـَبِ أَن لآ یَقُولُواْ عَلَی اللَّهِ إِلآ الْحَقَّ وَ دَرَسُواْ مَا فِیهِ وَ الدَّارُ الاْ ?َخِرَةُ خَیْرٌ لِّلَّذِینَ یَتَّقُونَ أَفَلاَ تَعْقِلُون"(اعراف،169)
براساس این آیه چیزی را که معلوم نیست خداوند گفته باشد، نمیتوان به ذات اقدس وی اسناد داد.3. تفسیر غافلانه نسبت به اصل محتوا و اراده جدی متکلم، در صورتی که هم آن مطلب برداشت شده فی نفسه صحیح باشد و هم آن محتوای صحیح را متکلم اراده کرده باشد; لیکن مفسر مزبور، نه تنها درباره صحت صدور و استناد مطلب معین به متکلم، بلکه در صحت اصل مطلب نیز هیچگونه تحقیقی نکرده است و صرفاً به تخمین خود، هم آیه را معنا کرده و هم معنای تخمینی خود را به متکلم اسناد داده است.(ر.ک: تفسیر تسنیم، آیةالله جوادی آملی، ج 1، ص 180، نشر اسرأ.)
در مورد مسائل روز و تفسیرهایی که صورت میگیرد، دو نوع مفسر داریم:
1. مفسری که با حفظ اندوختههای علمی و آگاهی از شرایط اجتماعی و پرسشها رو به قرآن میآورد و در جوانب مختلف تفسیر نهایت احتیاط و دقت را به خرج میدهد. قواعد تفسیر و علوم و ادوات تفسیر را میداند و به کار میبرد. در برابر هرگونه نوگرایی خودباختگی ندارد، که کار این مفسر صحیح است.
2. مفسری که برای خوشایند مخاطبان خود، بدون دقت در معانی به تفسیرهای مادّی دیالکتیکی و التقاطی و یا در تفسیر گزارشهای غیبی به پدیدههای مادّی یا تطبیق نظریههای علمی با آیات الهی روی میآورد که چنین تفسیری صحیح نیست; به عبارت دیگر: مفسران با پدید آمدن مکتب تازهای (دینشناسی، انسانشناسی، سیاست و...) مطلب مورد نیاز خویش را بر قرآن عرضه میکنند; چون متن مزبور به زبان روشن و با داشتن ضوابط فرهنگ محاوره مقصود خود را بازگو میکند; در این حال، وظیفه مفسر سکوت است نه نطق; چنانکه رسالت متن مقدس در این مرحله نطق است; یعنی اگر مفسر با داشتن پیش فرض (مسائل جاری) به حضور متن مقدس برود و بعد از عرض سؤال ساکت نشود و بخواهد متن را بر سؤال خودش منطبق کند، در این صورت فقط صدای خود را از زبان خویش میشنود و چنین تفسیری مصداق بارز تفسیر به رأی است. همچنین اگر اجازه نطق به متن مقدس بدهد; لیکن خودش نیز همراه با آن متن، مطالبی را ارائه کند، در این حال صدای خود را آمیخته با آهنگ متن مقدس استماع میکند و چنین تفسیری; التقاط، اختلاط و تلفیق گفتههای زمینی با فرهنگ فرهیخته آسمانی است و این نیز تفسیر به رأی است; ولی اگر مفسر، بعد از عرض مسأله ساکت شد، جوابی که متن به این مسأله میدهد متنوع است; زیرا گاهی فقط همان مسأله را امضا میکند و زمانی ضمن امضا و تأیید آن پیش فرض، مطلب دیگری را در عدل آن تصویب میکند و گاهی آن مسأله را ابطال و مطلب مقابل آن را تأسیساً افاضه میکند.
با توجه به این مطالب، روشن شد که هر رویآوردی به قرآن و تفسیر آن، تفسیر به رأی نیست; بلکه در تفسیر ـ حتی در برخورد با مسائل جدید ـ باید قواعد آن مراعات شود تا مصداق تفسیر به رأی نشود.(ر.ک: تفسیر تسنیم، همان، ص 225.)
خداوند متعال در قرآن، تعلیم خود را مناسب سطح سادهترین فهمها، که فهم عامه مردم است، قرار داده است و با زبان ساده و عمومی سخن گفته است; یعنی معارف عالیه معنویه، با زبان ساده عمومی بیان شده است و ظواهر الفاظ، مطالب و وظایفی از سنخ حس و محسوس القأ مینماید و معنویات در پشت پرده ظواهر قرار گرفتهاند و از پشت این پرده خود را فرا خور حال فهمهای مختلف به آنها نشان میدهد و هر کس به حسب حال و اندازه درک خود از آنها بهرهمند میشود، همچنانکه در اشعار شعرأ نیز چنین است; مثلاً هر کس در خور فهم خودش از اشعار حافظ چیزی میفهمد.
از امام حسین 7 و امام صادقنقل شده که: "کتاب الله عزوجل علی اربعة اشیأ: علی العبارة و الاشارة و اللطائف و الحقائق، فالعبارة للعوام و الاشارة للخواص و اللطائف للاولیأ و الحقائق للانبیأ; خداوند معارف خود را به چهارگونه بیان فرموده است: به صورت عبارت و لفظ صریح، اشاره، لطایف و حقائق، که عبارات آن برای فهم توده مردم است و اشاراتش برای خواص و لطایف آن برای اولیأ است و حقایق آن برای انبیأ الهی: است"(بحارالانوار، ج 75، ص 278.)
امامان معصوم: نیز آیات قرآن کریم را برای همه افراد یکسان معنا نمیکردند، بلکه برای برخی به ظاهر آیات معنا میفرمودند و برای برخی نیز به باطن قرآن معنا میفرمودند; و این بستگی به تحمّل آن افراد داشت.
شخصی که با علوم اسلامی آشنایی کامل ندارد و مفسّر نیست، اوّلاً، باید برای فهم معانی هر آیه، به کتابهای تفسیری مراجعه کنید; ثانیاً، در صورتی که با زبان عربی آشنایی دارد یا معنای آیه را خواند و برداشتی از آیه نمود، نباید به صورت قطعی، آن را به خداوند نسبت دهد و بگوید، مقصود خداوند، همین است.
با توجه به این که تفسیر به رأی قرآن حرام میباشد، چه ملاکها و معیارهایی در تفسیر قرآن باید رعایت شود؟ با عنایت به این موضوع که تفاسیر متفاوتی از جانب مفسران ارائه شده است و بعضاً متضاد از یکدیگرند؟
تفسیر، به معنای روشن ساختن و پردهبرداری از چهره جمله یا لفظی است که معنای آن روشن نباشد، و تفسیر، نوعی تصدیق است; زیرا حکم به این که معنای آیه و مقصود خداوند از آیه چنین است، نوعی قضیه و مسأله است، از این رو، علم تفسیر، همانند علوم دیگر، دارای مبادی و مسایل است; به همین جهت، تفسیر چنین کلامی باید روشمند باشد تا بتوان آن را به متکلم آن کلام اسناد داد; چون کلام هیچ متکلمی را نمیتوان به رأی خود تفسیر کرد; سپس آن را به متکلمش نسبت داد.
در تفسیر قرآن، به آگاهی و به کارگیری قراردادهای زبانی، آشنایی به زبان عربی طبق استعمال زمان نزول، در نظر گرفتن قراین پیوسته و ناپیوسته (قراین لفظی، اصول بدیهی، فضای نزول، شأن نزول) مراجعه به روایات و... . لازم است; بنابراین، تفسیر آیه اگر موافق با معیارهای مفاهمه عرب و مطابق با اصول و علوم متعارف عقلی و همچنین مطابق با خطوط کلی قرآن نباشد، به آن تفسیر به رأی میگویند که به صورتهای ممنوعِ تفسیر به رأی، به اجمال اشاره میکنیم:
1. تفسیر جاهلانه نسبت به اصل محتوا، یعنی، مطلبی از آیهای برداشت و بر آن تحمیل شود; در حالی که آن مطلب مطابق با برهان نیست و در این جهت، فرقی بین این که برهان; مطلب فلسفی یا کلامی باشد یا تجربی و یا نقلی نیست; "وَ لاَ تَقْفُ مَا لَیْسَ لَکَ بِهِی عِلْمٌ إِنَّ السَّمْعَ وَ الْبَصَرَ وَ الْفُؤَادَ کُلُّ أُوْلَغکَ کَانَ عَنْهُ مَسْ ?‹ُولاً "(اسرأ،36)
2. تفسیر جاهلانه نسبت به اراده جدّی متکلم و اسناد محتوا به او، یعنی مطلبی از آیه برداشت شود که از جهت اسناد به برهان مناسب خود; اعم از عقلی، تجربی و نقلی، صحیح و تام است; لیکن از جهت اراده جدی متکلم و این که وی همین محتوا را از آیه اراده کرده، نیاز به دلیل معتبر دارد. در این صورت، اگر دلیل نقلی معتبر یا عقلی تام بر اراده خصوص معنای مزبور ارائه نشد، اسناد اراده جدی و حتمی مطلب به متکلم از سنخ تفسیر به رأی است. "...ألم یؤخذ علیهم میثَق الکتَب أَن لایقولوا علی الله إلاّ الحقّ و درسوا ما فیه و الدّار الأخرة خیر للذین یتّقون أَفلاتعقلون."(اعراف، 169.)
براساس این آیه چیزی را که معلوم نیست خداوند گفته باشد، نمیتوان به ذات اقدس وی اسناد داد.