بسم الله الرحمن الرحیم
1 - پیدایش
این فرقه منسوب به «محمدبن عبدالوهاب » (بن سلیمان بن محمدبن احمدبن راشدبن برید بن محمدبن برید بن مشرف بن عمر بن بعضابن ریس بن زاحزبن محمدبن علی بن وهیب التمیمی ) ازمردم «نجد» (هزارو دویست شش - هزار و صدو پانزده قمری ) می باشد. «محمدبن عبدالوهاب » به مکتب «ابن تیمیه » گرایش داشت . نام این فرقه از پدر «محمد» که «عبدالوهاب » بود، گرفته شده است . «عبدالوهاب » که از علمای عینیه از بلاد نجد بود. محمد فقه هنبلی رانزد پدرش «عبدالوهاب » که از علمای هنابله بود، فرا گرفت . آثار «ابن تیمیه » و «قیم جزی » «که شاگرد ابن تیمیه بود» را مطالعه کردو تحت تاثیر قرار گرفت .
ابن تیمیه : «ابوالعباس احمدبن عبدالحیلم حرانی » از علماء حنبلی قرن هفتم و هشتم هجری است که عقاید وی مخالفت افکار مذهبی معاصر خود تکفیر شد و مدتی زندانی بود مورد آزار مغولان قرار گرفت و از شام به قاهره گریخت .
در سال 712 ق دوباره به «دمشق » بازگشت و در سال 728 ق در گذشت .
محمد بن عبدالوهاب در بصره از «شیخ محمد مجموعی » علم دین آموخت ، در شام و حجاز نیز کسب فیض کرد وکمال یافت و سفرهایی به ایران «اصفهان » نمود.
در رابطه با نهضت پاکدینی «محمدبن عبدالوهاب » چند نکته قابل تاءمل هست که خواننده تاریخ عقاید و آراء باید به آنها توجه کند: نکته نخست اینکه مقطع زمانی پیدایش این نهضت قابل توجه است . نکته دوم ، تحصیلات محد بن عبدالوهاب و مناطق و مراکزی که در آن تحصیل وتحقیق کرده است ، می باشد.
در رابطه با نکته نخست ، می دانیم که قرنهای دهم تا سیزدهم هجری فصل جدیدی در تاریخ عقید و آراء اسلامی بشمار می رود: «امپراطوری عثمانی » خود را وارث خلافت اسلامی می دانست و مدعی بود که آخرین خلیفه عباسی خالفت را به این خاندان وصیت کرده است . از دیگر طرف ت رقبای ترک عثمانی که پیشینه ای دراز در اختلافات قبیله ای و محلی و منطقه ای بایکدیگر داشتند، ائتلاف کرده و نهضت صفویه را بر پای داشتند. اتحاد و ائبلاف هفت قبیله ترک ، رژیم صفوی درایران را پدید آورد. استخدام مذهب شیعه امامیه بخشی از استراتژی ستیزه جویانه رقبای ترک عثمانی در مبارزه باامپراطور عثمانیان بود. نهضت شیعیگری صفویه که با قوت و قدرت قزلباشهان شمشیرهای آخته و قتبل عام سنیان شهر نشین ایران اکثرا سنی ، رو به گسترش بود، تا آن سوی مرزهای جغرافیایی ایران فرا رفت و در طی نزدیک به یک قرن ت سنی کشی و شیعه کشی در این دو امپراطور و صدور آن به شام وحجاز نزاع فرقهای و کلای شیعه و سنی را که در دوره آل بویه آغاز و بعد همراه با فراز و نشیبهائی ادامه داشت ، تجدید و تشدید کرد و به اوج بی سابقه ای رسانید.
اقدامات علمای سنی (که در جهت اهداف سیاسی سلاطن صفویه از یک سو و علما سنی در جهت اهداف سیاسی امپرااطوری عثمانی از دیگر سو) بر این کینه ودشمنی رنگ و رونق شگفتی می داد. بر خواننده محقق در تاریخ ایران روشن است که دوره صفویه بیش از هر دوره دیگری در تاریخ ایران و اسلام شیعه ت بخران سازبوده است :
بیشترین و تندترین ردیه ها علیه مذهب امامیهدر همین دوره از سوی سنیان نوشته شده است ، علمای بزرگ شیعه که اصولا در بلاد سنی نشین بی طرف بوده اند، ترور شده اند (نمونه اش شهید ثانی ) بی گناه بلاد عثمانی قتل عام شده اند ورعب و وحشت و ناامنی کلیه جوامع شهری و روستایی شیعیان برون مرزی آن روزگار را فراگرفته بود. و از همه مهمتر سیمایی که صفویه از «تشیع امامیه » ارائه داده می کرد، مسئله یازتر بود و دستاویز حمله و بهانه مناسبی در دست علمامتعصب سنی بود. اسناد تاریخ نشان میدهد که در بلاد سنیان ، «تشیع امامیه » مترادف بود با مذهب شرک و تمام بر چسب هایی که در ادوار گذشته تاریخ ت اسلاف سنی شان بر تارک «تشیع » چسبانده بودند، صحت و مشروعیت می یافت .
اقدامات صفویه تا آنجا شوم و ویرانگر بود که بسیاری از سنیان متعصب ، اقدامات خلفاء اموی و عباسی را علیه «ائمه شیعه » (علیه السلام ) توجیه میکردند، و می دانیم که درگذشته قبل از صفویه «غزالی طوسی » برای خوشایند خلافت و سلطنت تسنن ، «یزید بن معاویه » را تبرئه کرد ولعن بر او را حرام دانست .اما اینبار قضیه شکل جدی تر بخود گرفت وکلیه خلفا سفاک اموی - عباسی تبرئه شدند. حقانیت ، مظلومیت و معنویت تشیع امامیه بایکوت شد و سناین بلاد همچو آتشی در زیر خاکستر منتظر فرصت بودند.
«محمدبن عبدالوهاب » درست در چنین مقطع بلند تاریخی زاد و زیست و دید ولمس کرد.
ونکته دوم ، تحصیلات «محمدبن عبدالوهاب » است . او در حوزهایی مطالعه می کرد که در معرض تهاجم فرهنگی ، سیاسی و نظامی صفویه بودند. آمدن اوبه ایران و مخصوصا «اصفهان » و اقامت او در آن شهر قابل توجه است . او از نزدیک شاد اقدامات متولیان رسمی و دولتی و علمی مذهب امامیه بود. بدو شک محمدبن عبدالوهاب در مراسم محرم اصفحان دیده است که چگونه در روز «عاشورا» شاه شیعه !! سرهای بریده سنیان را به عنوان سرهای بریده امویان !! تحویل می گیرد و به قاتلین سکه های طلا می هد...
خلاصه اینکه محمد بن عبدالوهاب و نهضت افراطی او محصول چنین دوره ای است .
یعنی یک واکنش ! یک عکس العمل که می تواند اشکال مختلفی در انعکاس خود بیابد.
آنگونه که وقتی محمودافغان ایران رادر نوردید، «ملا زعفران » سنی را آورد تا مال وجان و ناموس روافض !! را مباح کند و دراصفهان چنین شد..
علمامذهبی در نقد و نفی «وهابیت » تنها «معلول » را می بیند واز علت غافل اند وفورا دست خارجی و... را در کار می آورند.
تعالیم «محمدبن عبدلوهاب » در واقع تهاجمی است فرهنگی علیه محصولات فرهنگی صفویه و اقدامات نظامی مخرب و ویرانگر وظالمانه او و پیرونش ، عکس العملی است علیه اقدامات قزلباشان صفوی که در طول حداقل یک قرن تمام با قداره «تشیع » رادر دل و درون توده های عامی سنی ایران و اطراف آن فرو کردند وعقاید و اماکن سنیان را زیرو رو کردند.
و همان گونه که قتل عامهای «شاه اسماعیل اول » درشیعه کردن سنیان ، عنوان «جهاد» داشت و فتوای فقها را در حمایت خودبهمراه داشتند، تخریب ها وقتل عامهای وهابیان در بلاد شیعه و انهدام اماکن مذهبی امامیه ، عنوان جهاد و پاکسازی و تطهیر اسلام !! و توجیه مذهبی داشت . و در همین جا باید به این نکته واقعیت تاریخی اشاره کرد که تاریخ اسلام از آغاز تاکنون نشان می دهد:
کلیه فرقه ها و نهضتهای فکری ، فرهنگی ، سیاسی ، اجتماعی و نظامی در سایه و فضای فرهنگی ، سیاسی خلافت و سلطنت پدید آمده اند و هر کدامشان به نحوی دراعتراض به وضع موجود، ابراز وجود کرده اند، اگر در ستیز با عقاید رسمی بوده است و نفی تفکر موجودت بدعت نامیده شده و اگر در نبرد با ساختار سیاسی فرهنگی - اجتماعی - اقتصادی موجود ونفی سیادت متولیان رسمی بوده ، تکفیر گردیده و تحت پیگرد مذهب رسمی و سیاست حاکم قرار گرفته است و بعد در تاریخ عقاید و آرا به بدترین وجهی تحریف شده است وبه صاحبان آرا و عقایدت اقوال و اعمالی نسبت داده اند که روحشان از آنها خبر نداشته است و همین اقوال پشتوانه تاریخ نقلی و کتب فرق و ملل و نحل گردیدهاست . نکته دیگر این است که تاریخ عقاید و آراء بشری نشان می دهد که هر حرکت فکری ( مثبت یامنفی ) اصولا داری علل و انگیزه هائی است که مبادی عقیدتی آن مبتنی بر همین علل و انگیزهاست ، ایدئولوژی و پیام آن حرکت بر همین علل استوار است و بعد برای توجیه تاریخی خود به دنبال پیشینه و ریشه می گردد. دراین شکی نیست که محمد بن عبدالوهاب ، عقاید کلامی خود رادر تاریخ عقاید و آراء اسلامی جستجو کرده و عقاید ابن تیمیه را مناسب دیده و هماهنگیهائی با آنهاداشته است .اما خود ابن تیمیه محصول چه عصری است ؟ او نیز محصول عصر تنازع بقا مذاهب رسمی است است : عصر مغولان و بعد در دوره ایلخانان ) مذاهب اسلامی در چه رقاتبی برای بقا بودند حنفیان قظب غالب مذاهب تسنن بودند و شیعه امامیه مذهب رقیب نیزگاه غالب می شد. در این میان حنبلیان و شافعیان در اقلیت و محدودیت بودند وزیدیان و اسماعیلیان در تعقیب و قتل عام ...
ابن تیمیه محصول چنین عصری است که عقاید وآراش را باید در قالبهای منجمد و متحجر شاعره واصحاب الحدیث ومرجئه و جبریه دید. آنچه مهم است ، باید به علل ، عوامل و انگیزه های خیزش بک حرکت و به ریشه های توجیها تاریخی آن .
در منابع شیعه امامیه ابن تیمیه اینگونه معرفی شده است : احمدبن تیمیه (728 - 661 ق ) فقیه ، محدث ومتکلم حنبلی است وی متولد 661 ق . در حران (سوریه ) می باشد و در ایام حمله مغولان مقیم دمشق شد. او دارای تاءلیفات بسیاری است بالغ بر سیصد جلد است . «ابن تیمیه » بر کلیه مذاهب اسلامی انتقاد داشت و کتبی علیه این مذاهب نوشت . در عین حال مورد احترام عامه بود. «ناصر» خلیفه فاطمی وی را به زندان انداخت با پا در میانی مادرش آزاد شد. او قائل به تجسم و تشبیه بود. «علماء عامه » علیه او اظهار نظر کرده اند و کتبی بر رد عقاید وی نوشته اند. برخی ابن تیمیه را «بدعت گذار» و برخی دیگر کافر دانسته اند.
گویند «بخاری » وی را «کافر» دانسته است .
آثار و عقاید او در شام و اطراف ممنوع اعلام گردید و خلیفه وقت دستور داد هر کس بر این عقاید باشد، مال و جانش مباح است .
از عقایدی که به وی نسبت داده اند این است که وی تمام عقاید مسلمانان را زیر سؤ ال برده و آنان را در پرستش متولیان رسمی مذاهب به یهود ونصاری تشبیه کرده که احبار و رهبان خود را می پرستند گویند عقاید و آثار او در تجسم و تشبیه خداوند است به اصحاب سقیفه توهین روا داشته ، مردم را از زیارت قبر رسول الله باز داشتهو آن را نوعی شرک تلقی کرده است . عقاید و آراء او بر خلاف عقاید عامه مسلمانان است ، لذا کلیه فقهاء رسمی علیه او هماهنگ عمل کردند و به زندانش د انداختند.
2 - عقاید و آراء
می گویند وهابیها معتقدند که هیچ انسانی نه موحد است و نه مسلمان مگر اینکه اموری را ترک کند، از جمله :
1 - به وسیله هیچ یک از رسولان و اولیاء پروردگار به خداوند توسل نجوید، و هرگاه اقدام به این کار کند و بگوید: ای خدا! توسط پیامبرت محمد (صلی الله علیه و آله ) به تو متوسل می شوم که مرا مشمول رحمت خود قرار دهی ، اینگونه افراد در راه شرک گام نهاده و مشرک می باشند.
2 - زائران به قصد زیارت به آرامگاه رسول خدا (صلی الله علیه و آله ) نزدیک نشوند و بر قبر آن حضرت دست نگذارید و در آنجا دعا نخوانند و نماز نگذارید و ساختمان و مسجد بر روی قبر نسازند.
3 - از پیامبر (صلی الله علیه و آله ) طلب نکنند اگر چه پروردگار، حق شفاعت را پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله ) داده است ولی از طلب آن نهی فرموده است . بر مسلمانان جایز است که بگوید: «یا الله ! شفع لی محمدا» :
«پروردگارا! محمد (صلی الله علیه و آله ) را شفیع من قرار ده » ولی روا نیست که بگوید: «یا محمد! (صلی الله علیه و آله ) اشفع لی عندالله ».
و کسی که از پیامبر طلب شفاعت کند، مانند این است که از بت ها شفاعت خواسته باشد
4 - باید هرگز به رسول خدا «صلی الله علیه و آله » سوگند یاد نکندو او راندا ننماید (: یا محمد) و آن حضرت را با عبارت «سیدنا» توصیف نکند و الفاظی از قبیل : بحق محمدو.. بر زبان جاری نسازد.
5 - نذر برای غیر خدا و پناه بردن و استغاثه به غیر خداوند شرک است .
6 - زیارت قبور و ساختن گنبد و بارگاه بر آنها وتزئین قبور و سنگ کتیبه ، چراغ روشن کردنو شمع گذاشتن بر آنها شرک است .
7 - وهابیون بر این باور شدند که مسلمانان درطی روزگار وقرون ، از آئین اسلام منحرف شده اند و در دین خدا بدعت هائی جای داده اند که با شرع اسلام متناقض می باشد. به عقیده وهابیون باید از اصولی که پیامبر اسلام «صلی الله علیه و آله » حکم فرموده ، پیروی کرد و از منهیات او دوری نمود. باید فقط پرودگار امیدوار بود و از او ترسید و به او توکل کرد و شفاعت خواست .
8 - هرگونه مراسم تشییع جنازه و سوگواری حرام است . ارواح اموات کاری نمی توانند بکنند و در امور دنیوی و اخروی زندگان دخالتی نمی توانند داشته باشند.
تاءویل آیات حرام است ...
9 - کار بردن القاب که بر عزت و احترام دلالت دارد، در مورد افراد بشر ناصواب است زیرا احترام و تعضیم تنها شایسته خداوند است .
10 - هرگاه مسلمانی از دنیا برود، روح او در بهشت است واین جای شادی و سرور دارد نه غم و اندوه .
گویند وهابیون قائل به جنگ با دیگر فرق و مذاهب اسلامی هستند و مدعی اند که یا بایدبه آئین وهابیت در آینده و یا جزیه دهند. آنان مخالفان خود را متهم به کفر و شرک می کنند واموال و انفس و نوامیس د بقیه را حلال می دانند. از دیدگاه وهابیون مرتکب کبیره کافر است و هر کس در جنگ کشته شود، به بهشت می رود. وهابیون آیات قرآنی وارده پیرامون شرک و کفر را بر مسلمانان مخالف خود منطبق می کنند.
گفتگوی یک عالم شیعه با محمد بن عبدالوهاب :
در برخی کتب ، سخن از مباحثه یک دانشمند شیعی به نام «شیخ جواد قمی » (؟) با محمد «محمد بن عبدالوهاب » رفته است . گرد آوردنده این مطالب را از کتاب خاطرات منسوب به فردی نام «همفر» انگلیسی (؟) نقل کرده است .
دانشمند شیعی : چرا از امام علی بن ابی طالب علیه السلام پیروی نمی کنی ؟
محمد بن عبدالوهاب : از دیدگاه من علی مانند عمر گفتارش حجت نیست ، تنها حجت ما کتاب خدا وسنت پیامبر است .
دانشمند شیعی : رسول خدا صلی الله علیه و آله فرموده است : « انا مدینه العلم و علی بابها » در این صورت میان علی و دیگران فرق هست .
محمد بن عبدالوهاب : اگر گفتار علی حجت بود پس چرا رسول خدا صلی الله علیه و آله نفرمود: «کتاب الله و علی بن ابی طالب ».
دانشمند شیعی : آری ! رسول خدا صلی الله علیه و آله این را فرموده است :
« انی تارک فیکم الثقلین کتاب الله و عترتی »
و علی رئیس عترت رسول الله صلی الله علیه و آله است .
دانشمند شیعی مدارک زیادی از منابع عامه در اثبات این گفته رسول خدا صلی الله علیه و آله ارائه کرد.
محمد بن عبدالوهاب : اگر پیامبر چنین گفته باشد، پس او چه می شود.
دانشمند شیعی : «سنت » رسول خدا صلی الله علیه و آله شارح «کتاب الله » است و «عترت » رسول شارح «سنت » او است
وقتی پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله ) از دنیا رفت ، مسلمانان به یک شارح نیاز داشتند که قرآن را تفسیر و تشریع کند. این کار تنها از عترت رسول ساخته بود.
محمد بن عبدالوهاب سکوت کرد وپاسخی نداشت که بدهد.
3 - رهبران فرقه وهابیه
وارث مقتدر و مسلط آئین وهابیت ، اندکی پس از پیدایش آن ، خاندان آل سعود شد.
این خاندان که از دیر باز بر جزیره العرب دست داشته ، توانست با تکیه بر این آئین و حمایت وگسترش واحیا آن تنها وارث بی چون وچرای وهابیت گردد.
1 - محمد بن سعود، نخستین فرد از خاندان سعود است که مذهب وهابیه را قبول کرد (م 1279 ق )
2 - عبدالعزیز بن سعود. وی بر «احساء» و«قطیف » دست یافت وسواحل خلیج فارس را نیز در اختیار گرفت . در سال 1216 ق کربلا را غارت کرد. اندکی بعد مکه وطائف را زیر نفوذ گرفت وبر عمان دستیافت . در سال 1218 قمری توسط یکی از شیعیان کشته شد.
3 - سعود بن عبدالعزیز. در دوره رهبری وی وهابیان به بغداد وعمان مکه و مدینه و حوران یورش بردند. نام سلطان وقت را از خطبه ها برداشتند .نیروهای عثمانی وهابیان بردند. نام سلطان وقت را از خطبه ها بر داشتند. نیروهای عثمانی وهابیان را شکست دادند و شهرها را پس گرفتند. وی در سال 1229 قمری درگذشت .
4 - عبدالله بن سعود. وی توسط طولون پاشا شکست خورد ودستگیر گردید. او وفرزندان او در سال 1233 قمری در قسطنطنیه به دار آویخته شدند.
5 - مشاری بن سعود (برادر عبدالله ). اونیز توسط محمد علی پاشا دستگیر گشت و در سال 1234 قمری در راه مصر در گذشت .
6 - ترکی بن عبدالله بن محمد بن سعود. وی قدرت را در ریاض بدست گرفت . اندکی بعد مصریان وی را از شهر بیرون راندند. ولی او دوباره قدرت را بدست آورد وبه ریاض بازگشت . ترکی بر احسا وبحرین دست یافت ودرسال 1249 قمری توسط مشاری بن عبدالرحمن کشته شد.
7 - مشاری بن عبدالرحمن بن مشاری بن حسن بن مشاری بن سعود
8 - خالد بن سعود (1257 - 1255 ق )
9 - عبدالله بن شبیان بن ابراهیم بن شبیان (1259 - 1257)
10 - فصیل بن ترکی (دوبار قدرت را بدست گرفت : بار اول 1255 قمری ، وبار دوم 1282 - 1259 قمری )
11 - عبدالله بن فصیل بن ترکی (سه بار قدرت را بدست گرفت : 1291 - 1287 ق و 1301 - 1300 و 1304 - 1301 قمری )
12 - سعود بن ترکی .
13 - محمد بن سعود
14 - عبدالرحمنبن فصیل
15 - محمد بن فصیل
16 - عبدالعزیز بن عبدالرحمن فصیل
4 - تهاجم وتخریب
وهابیان به انجام عقاید وشعائر خویش پرداختند وبرای محو به اصطلاح آلودگیها از ساحت اسلام به تهاجم وتخریب روی آوردند:
1 - حمله به مدینه منوره : وهابیان از بیابهانهای نجد تا صحراهای حجاز تاختند و به مدینه یورش د بردند وحرم پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله را غارت کردند و مزار شریف نبوی را مورد بی احترامی قرار دادند.
2 - حمله به کربلای معلی : وهابیان چند مرتبه به کربلا حمله برده اند در سال 1216 ق ، امیر سعود به اتفاق سپاه نیرومندی از مردم نجد و عشایر جمو و حجاز و تهامه و...به عراق یورش بردند. در ماه ذوالقعده همان سال به شهر کربلا رسیده آن شهر را محاصره کردند.
سپاهیان وهابی برج و باروی شهر را خراب کرده ، وارد شهر شدند و گروه بسیاری از اهالی کربلا را در کوچه وبازار و منازل کشتند واموال مردم را غارت کردند.
گنبد روی آرامگاه امام حسین بن علی علیه السلام را خراب کردند و صندوق روی بارگاه را که از زمرد و یاقوت و جواهرات تزئین شده بود، گرفتند و بردند. در حدود دو هزار نفر ازمردم کربلا کشته شدند.
برخی مورخان ایرانی تاریخ حمله به کربلا را در ذوالحجه سال 1216 ق در روز عید غدیر نوشته اند. و هابیان به حرم مطهر امام حسین بن علی علیه السلام اهانت روا داشتند.
3 - حمله به نجف اشرف : امیر سعود از کربلا به نجف رفت (1216 ق ) و آن شهر را محاصره نمود. اهالی نجف به مقاومت پرداختند. وهابیان نتوانستند به داخل شهر راه یابند. مردم قبلا خزانه حرم امام علی علیه السلام را به بغداد منتقل کرده بودند تا از غارت در امان بماند. در این حمله ناموفق پنج تن از اهالی نجف کشته شدند.
در سال 1220 یا 1221 قمری گروهی از وهابیان به رهبری امیر سعود به نجف یورش بردند. در این حمله نیز با مقاومت مردم روبرو شدند.
در این مقاومت مردم ، علما و طلاب شرکت داشتند. نیروهای امیر سعود پانزده هزار نفر بودند که هر چه کوشیدند، نتوانستند به شهر راه یابند. در این درگیری هفتصد نفر از وهابیان کشته شدند.
4 - حمله به شرق اردن : در سال 1343 قمری گروهی از وهابیان به شرق اردن یورش بردند و بسیاری از مردم آن سامان را کشتند واموالشان را غارت کردند. دولت وقت اردن به کمک مردم شتافت و وهابیان عقب نشینی کرده ، شکست خوردند. در این نبرد 300 نفر از وهابیان کشته شدند و تعدادی به اسارت در آمدند.
وهابیان برای گسترش قلمرو و نفوذ خود دست به هرگونه حرکاتی میزدند .این حملات و حرکات با قتل و غارت همراه بود. امیر ان نیرومند حاکم بر صحرای نجد با وهابیان مخالفت می کردند ولی نتوانستند از نفوذ و سیطره آنان جلوگیری کنند.
اشراف مکه و حکام حجاز، وهابیان را خارج از دین معرفی میکردندو از ورود آنان به حرم جلوگیری می نمودند. این وضعیت در دوره رهبری محمد بن سعود برقرار بود.
پس از وی عبدالعزیز بن سعود زمام امور در دست گرفت . او در سی سال اول امارت خود همیشه با قبائل مجاور در حال جنگ بود. در سال 1208 ناحیه احساء را فتح کرد و بر قطیف نیز دست یافت تصرف این دو ناحیه ، وهابیان را بر خلیج فارس راه داد.
وهابیان همچنان از ورود به حرم و انجام مراسم حج ممنوع بودند. سرانجام وهابیان اجازه مشروط یافتند. آنان باید جزیه میدادند تا امیر مکه به آنان راه دهد.
در سال 1212 قمری وهابیان بر امیر مکه پیروز شدند و به قرار داد صلح راضی گردیدند.
در سال 1214 قمری وهابیان توانستند در مراسم حج شرکت کنند.
دیری نپائید که قرار داد صلح نقض شد واختلاف بین دو طرف آغاز گردید .جنگ خونین بین وهابیان و امیر مکه سالها به طول انجامید. در این نبرد طولانی بار دیگر وهابیان پیروز شدند و شهر طائف را به تصرف خود در آوردند گویند: وهابیان مردم طائف را قتل عام کردند، کودکان را سر بریدند، قاریان قرآن را در حال تلاوت کشتند وقرآنها و کتب حدیث را سوختند این واقعه در سال 1217 قمری روی داد. وهابیان پس از تصرف طائف قصد داشتند بهمکه روند، اما حضور حاجیان در مراسم حج ، آنان را ترساند. پس از پایان مراسم وعزیمت حجاج به او طانشان وهابیان رهسپار مکه شدند .در مکه چهارده روز اقامت گزیدند و مردم را به توبه وا می داشتند. وهابیان به تخریب آرامگاهها و قبور و دیگر اماکن مقدس پیرامون حرم و مکه پرداختند. کلیه ساختمانهائی را که بلندتر از کعبه بود، ویران کردند آنان به هنگام این شرک زدائی از ساحت اسلام ! شعار می دادند و طبل می زدند.
این پاکسازی سه روز ادامه یافت .
وهابیان مقرر داشتند که کعبه حق انحصاری مذهب خاصی نیست : باید که نماز صبح را شافعیان بخوانند و نماز ظهر را مالکیان ، ونماز عصر را حنبلیان و نماز مغرب را حنفیان بخوانند و باید نماز عشا برای همه آزاد است . نماز جمعه را باید «مفتی مکه » بخواند و باید که کتاب «کشف الشبهات » تاءلیف : مجحمد بن عبدالوهاب در «مسجد الحرام » تدریس شود و همه مردم شرکت کنند.
«سعود» 24 روز دیگر در مکه ماند، آنگاه برای دستگیری شریف غالب به طرف جده رهسپار گردید و آنجا را در محاصره انداخت و چون شهر دارای قدرت دفاعی نیرومندی بود، امیر سعود نتوانست آنجا را فتح کند، ناگزیر به نجد بازگشت و شریف غالب دوباره مکه را تصرف کرد.
همان طور که قبلا اشاره شد، وهابیان به مدینه منوره نیز یورش بردند و بی احترامیها کردند، اشیا قیمتی را بردند ومساجد و قبور را ویران کردن ، حرم نبوی را غارت کردن وقبرستان بقیع را منهدم ساختند. قاضی و حاکم شرع مدینه را که از طرف عثمانی منصوب بود، بیرون کردن و حاکمی به نام شیخ عبدالحفیظ از خود قرار دادند. مردم را از زیارت قبر رسول خدا صلی الله علیه و آله بازداشتند و شیعیان را از زیارت قبور ائمه علیه السلام در بقیع منع کردند.
یکی از مورخان عرب درباره حوادث مدینه نوشته است که وهابیان قبه ائمه شیعه در بقیه را ویران کردند ولی به حرم نبوی صلی الله علیه و آله کاری نداشتند. امیر سعود از مردم مدینه پرسید: با قبه های بقیع چه باید کرد؟ مردم از ترس گفتند:
باید خراب کرد. وهابیان با کمک مردم قبه های را ویران ساختند و تمام جواهرات اهدائی این مقابر را بردند.
وهابیان در سال 1222 قمری مراسم حج را تعطیل کردند و مردم را از انجام مناسک باز داشتند.
در سال 1220 قمری مردم عراق را از حج بازداشتند ودر سال 1222 قمری مردم شام را به مکه راه ندادند. این ممنوعیت برای مردم عراق چهار سال و برای مردم مصر و شام سه سال برقرار بود. اقدامات وهابیان در اماکن شیعه واکنشهائی را به دنبال داشت فردی شیعه از اهالی عماریه موصل عراق به قصد کشتن عبدالعزیز پدر امیر سعود راهی نجد شد. گویا قرار بود که امیر سعود عامل حمله به کربلا و نجف را بکشد، ولی چون دسترسی به او ممکن نبود، پدرش را از پای در آورد.
این مرد شیعی در لباس دراویش ، خود را فردی عابد وزاهد و گوشه گیر نشان داد ومرید آل سعود معرفی کرد. او نتوانست با رفتار حساب شده خود، مورد توجه واحترام عبدالعزیز قرار بگیرد. سرانجام به هنگام نماز عصر، وقتی عبدالعزیز به سجده رفته بود، با دشنه شکم او را درید و کارش را ساخت . ضارب توسط عبدالله بن محمد بن سعود (برادر عبدالعزیز) از پای در آمد. در تواریخ آمده است که ضارب افغانی الاصل بوده است ونام وی را ملا عثمان نوشته اند. برخی منابع بر شیعه بودن ضارب تاکید کرده اند که از اهالی عماریه بوده است .
منبع :سایت امام مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف