ماهنامه موعود شماره 86
17 اردیبهشت 1387 | |
هنگامی که نرجس در روم بود، خوابهای شگفتانگیزی دید. یک بار در خواب، پیامبر عزیز اسلام و عیسای مسیح(ع) را دید که او را به عقد ازدواج امام حسن عسکری(ع) در آوردند. وی در خواب دیگری، شگفتیهای دیگری دید و به دعوت حضرت فاطمه زهرا(س) مسلمان شد. با این حال، اسلام خود را از خانواده و اطرافیان خویش پنهان میداشت تا آنگاه که میان مسلمانان و رومیان جنگ درگرفت و قیصر به همراه لشکرش روانه جبهههای جنگ شد.
معرفت دربارة حضرت صاحبالزمان(ع) را از سوانح احوال ایشان و اولین روز تولدشان آغاز میکنیم. 1. پیوند آسمانی بنا بر مشهورترین اقوال، امام مهدی(ع)، دوازدهمین پیشوای شیعیان، در شب جمعه نیمه شعبان سال 255 ق. در شهر سامرا دیده به جهان گشود.1 بنا به گفته شیخ مفید (م413 ق.)، پدرش، امام حسن عسکری(ع) جز او فرزندی نه پنهان و نه آشکار به جا نگذاشت و او را نیز پنهانی نگهداری فرمود.2 مادر بزرگوار آن حضرت، بانویی شایسته به نام نرجس3 بود که به نامهای دیگری چون سوسن،4صیقل5 یا صقیل و ملیکه6 نیز نامیده شده است.7 او دختر یوشعا، پسر قیصر روم و از نوادگان شمعون، یکی از حواریون مسیح(ع) بود که خداوند، او را به صورت معجزهآسایی برای همسری امام یازدهم برگزید.8 هنگامی که نرجس در روم بود، خوابهای شگفتانگیزی دید. یک بار در خواب، پیامبر عزیز اسلام و عیسای مسیح(ع) را دید که او را به عقد ازدواج امام حسن عسکری(ع) در آوردند. وی در خواب دیگری، شگفتیهای دیگری دید و به دعوت حضرت فاطمه زهرا(س) مسلمان شد. با این حال، اسلام خود را از خانواده و اطرافیان خویش پنهان میداشت تا آنگاه که میان مسلمانان و رومیان جنگ درگرفت و قیصر به همراه لشکرش روانه جبهههای جنگ شد. نرجس در خواب فرمان یافت به طور ناشناس همراه کنیزان و خدمتکاران به دنبال سپاهی برود که به مرز میروند. او چنین کرد و در مرز، برخی از جلوداران سپاه مسلمانان، آنان را اسیر ساختند و بیآنکه بدانند او از خانواده قیصر است، وی را همراه دیگر اسیران به بغداد بردند. این واقعه در اواخر دوران امامت امام دهم، حضرت هادی(ع) روی داد.9 کارگزار امام هادی(ع)، نامهای را که امام به زبان رومی نوشته بود، به فرمان ایشان در بغداد به نرجس رساند. سپس او را از بردهفروش خریداری کرد و به سامرا نزد امام هادی(ع) برد. امام آنچه را نرجس در خوابهای خود دیده بود، به او یادآوری کرد و بشارت داد او همسر امام یازدهم و مادر فرزندی است که بر سراسر جهان چیره میشود و زمین را از عدل و داد پر میسازد. آنگاه امام هادی(ع)، نرجس را به خواهر خود، حکیمه سپرد که از بانوان بزرگوار خاندان امامت بود تا آداب اسلامی و احکام را به او بیاموزد. چندی بعد، نرجس به همسری امام حسن عسکری(ع) در آمد.10 2. چگونگی میلاد دشمنان اهل بیت(ع) و حاکمان ستم پیشه اموی و عباسی، بر اساس روایتهایی که از پیامبراکرم(ص) به آنها رسیده بود، از دیرباز میدانستند که شخصی به نام «مهدی» از خاندان پیامبر و دودمان امامان معصوم برمیخیزد و کاخهای ستم را نابود میسازد. از همینرو، پیوسته در کمین بودند چه زمانی، آخرین مولود از نسل امامان شیعه به دنیا خواهد آمد تا او را از بین ببرند. از زمان امام محمد تقی(ع)، رفته رفته فشارها و سختگیریها بر خاندان پیامبر فزونی گرفت تا در زمان امام حسن عسکری(ع) به اوج خود رسید. آن حضرت در تمام دوران زندگی خویش در شهر سامرا زیر نظر بود و کوچکترین رفت و آمد به خانه ایشان از نظر دستگاه خلافت، پنهان نمیماند. در چنین شرایطی، طبیعی است که میلاد آخرین حجت حق نمیتواند آشکار باشد. به همین دلیل، تا چند ساعت پیش از میلاد آن حضرت، نزدیکترین خویشان امام حسن عسکری(ع) نیز خبر نداشتند که قرار است مولودی در خانه امام به دنیا بیاید و هیچ اثری از حاملگی در مادر آن بزرگوار دیده نمیشد. روایتی که در این زمینه از حکیمه، دختر بزرگوار امام جواد(ع) و عمه امام حسن عسکری(ع) نقل شده، شنیدنی است. شیخ صدوق (م 381 ق.) در کتاب کمال الدین این روایت را چنین گزارش میکند: ابومحمد حسن بن علی(ع) به دنبال من فرستاد و فرمود: ای عمه! امشب روزهات را با ما افطار کن؛ زیرا امشب شب نیمه شعبان است و خداوند در این شب، آن را که حجت او در زمین است، آشکار میسازد. پرسیدم: مادر او کیست؟ فرمود: نرجس. عرض کردم: خدا مرا فدای شما گرداند، به خدا سوگند، در او هیچ اثری از حاملگی نیست! فرمود: موضوع چنین است که میگویم. حکیمه خاتون ادامه میدهد: من [به خانه امام عسکری(ع)] در آمدم. پس از آنکه سلام کردم و نشستم، نرجس پیش من آمد و در حالی که کفشهای مرا از پایم بیرون میآورد، گفت: ای بانوی من! چگونه شب کردی؟ گفتم: بلکه تو بانوی من و بانوی خاندان منی. سخن مرا انکار کرد و گفت: چه شده است عمه؟ به او گفتم: دختر جان! خداوند ـ تبارک و تعالی ـ در همین شب به تو فرزند پسری عطا میکند که سرور دنیا و آخرت خواهد بود. نرجس از حیا در جای خود نشست. وقتی از نماز عشا فارغ شدم و افطار کردم، به بستر رفتم و خوابیدم. در نیمههای شب برای نماز برخاستم و نمازم را تمام کردم، در حالی که هنوز نرجس خوابیده بود و اثری از زایمان در او نبود. تعقیب نماز را به جای آوردم و خوابیدم، ولی چند لحظه بعد، وحشتزده از خواب بیدار شدم. در این هنگام، نرجس هم برخاست و به نماز ایستاد. حکیمه میگوید: در همین حال، شک و تردید به سراغ من آمد، ولی ناگهان ابومحمد [امام حسن عسکری](ع) از همان جا که نشسته بود، ندا برآورد: ای عمه! شتاب مکن که آن امر نزدیک شده است. حکیمه ادامه میدهد: در حال خواندن سورههای «سجده» و «یس» بودم که نرجس با اضطراب از خواب بیدار شد. من با شتاب پیش او رفتم و گفتم: نام خدا بر تو باد، آیا چیزی احساس کردی؟ گفت: بله، عمه جان. به او گفتم: بر خودت مسلط باش و آرامشت را حفظ کن که این، همان است که به تو گفتم. حکیمه ادامه میدهد: دقایقی کوتاه خواب به سراغ من آمد و در همین زمان بود که حالت زایمان به نرجس دست داد و من به سبب حرکت نوزاد بیدار شدم. جامه را از روی او کنار زدم و دیدم که او اعضای سجده را به زمین گذاشته و در حال سجده است. او را در آغوش گرفتم و با تعجب دیدم که او کاملاً پاکیزه است و از آثار ولادت چیزی بر او نمانده است. در این هنگام، ابومحمد [امام حسن عسکری](ع) ندا برآورد که: ای عمه! پسرم را نزد من بیاور. نوزاد را به سوی او بردم. آن حضرت دستانش را زیر رانها و کمر او قرارداد و پاهای او را بر سینه خود گذاشت. آنگاه زبانش را در دهان او کرد و دستانش را بر چشمها و گوشها و مفاصل او کشید. پس از آن گفت: پسرم! سخن بگو. آن نوزاد زبان گشود و گفت: شهادت میدهم که خدایی جز خدای یکتا نیست و هیچ شریکی برای او وجود ندارد و شهادت میدهم که محمد(ص)، فرستاده خداست. آنگاه بر امیر مؤمنان علی(ع) و دیگر امامان درود فرستاد تا به نام پدرش رسید... .11 پس از تولد حضرت مهدی(ع)، امام حسن عسکری(ع) شمار بسیار محدودی از یاران نزدیک خود را از میلاد مهدی موعود آگاه کرد. تعداد دیگری از یاران آن حضرت نیز موفق به دیدار آن مولود خجسته شدند.12 3. نام، کنیه و القاب نام و کنیه امام عصر(ع) همان نام و کنیه پیامبر اکرم(ص) است. در برخی روایات آمده است: تا زمانی که خداوند، زمین را به ظهور او و استقرار دولتش زینت نبخشیده است، بر کسی روا نیست که نام و کنیه آن حضرت را بر زبان جاری سازد.13 بر همین اساس، عدهای از فقیهان، قائل به حرمت نام بردن از آن حضرت به نام واقعیاش شده و عدهای دیگر نیز این امر را مکروه دانستهاند. بیشتر فقیهان، نهی از نام بردن حضرت را خاص زمان غیبت صغرا و شرایطی شمردهاند که بیم خطر جانی برای آن حضرت وجود داشت.14 به دلیل وجود روایات یادشده، شیعیان، آن حضرت را با القاب مختلفی چون: حجّت، قائم، مهدی، خلف صالح، صاحب، صاحب الزّمان، صاحبالدار مینامیدند و در دوران غیبت کوتاه آن امام، ارادتمندان و دوستداران حضرتش با تعبیرهایی چون «ناحیه مقدسه» از ایشان یاد میکردند.15 4. غیبت صغرا امام حسن عسکری(ع) درهشتم ربیعالاول سال 260 ق؛ یعنی در زمانیکه حضرت مهدی(ع) پنج سال بیشتر نداشت، به دست معتمد، خلیفه عباسی به شهادت رسید و امام عصر(ع) بر پیکر پدر بزرگوار خویش نماز گزارد.16 با شهادت امام حسن عسکری(ع)، دوران امامت امام عصر(ع) آغاز شد. بنا به گفته بسیاری از صاحبنظران، دوران غیبت کوتاه مدت آن امام که از آن به «غیبت صغرا» تعبیر میشود، از همین زمان؛ یعنی سال 260 ق آغاز گردید. برخی از اهل تحقیق برآنند که غیبت صغرا از همان زمان تولد حضرت؛ یعنی سال 255 ه . ق آغاز شده است.17 دوران غیبت صغرا تا سال 329 ه . ق ادامه داشت که بدین ترتیب، بنا بر دیدگاه اول، طول این دوران، 69 سال و بنا بر دیدگاه دوم، طول این دوران 74 سال خواهد بود. 5. غیبت کبرا از سال 329 ه . ق به بعد، دوران دیگری از حیات امام عصر(ع) آغاز میشود که از آن به «غیبت کبرا» تعبیر میکنیم. این دوران همچنان ادامه دارد تا روزی که به خواست خدا، ابرهای غیبت به کناری رود و جهان از خورشید فروزان ولایت بهرهمند شود. در مورد دلیل تقسیمبندی این دو دوران باید گفت در دوران غیبت صغرا، حضرت ولیّعصر(ع) از طریق کسانی که به آنها «نوّاب خاص» گفته میشد، با مردم در ارتباط بود و به وسیله نامههایی که به «توقیع»18مشهور است، پرسشهای شیعیان را پاسخ میگفت. در دوران غیبت کبرا این نوع ارتباط قطع شده است و مردم برای دریافت پاسخ پرسشهای دینی خود تنها میتوانند به «نوّاب عام» امام عصر که همان فقیهان وارسته هستند، مراجعه کنند. 6. نوّاب خاص امام عصر در طول دوران 69 ساله یا 74 ساله غیبت صغرا، چهار تن از بزرگان شیعه عهدهدار مقام نیابت یا سفارت خاص امام عصر(ع) بودند که نام آنها بدین قرار است: 1. ابوعمرو عثمان بن سعید عمری (م 265 ق)؛ 2. ابوجعفر محمد بن عثمان بن سعید عمری )م 305/ 304 ق)؛ 3. ابوالقاسم حسین بن روح نوبختی (م 326 ق)؛ 4. ابوالحسن علی بن محمد سمری (م 329 ق). محمد حق وردی ماهنامه موعود شماره 86 پینوشتها: 1. ر. ک: محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج 1، ص 514 ؛ محمد بن محمد بن نعمان مفید، الإرشاد فی معرفة حجج اللّه علی العباد، ج 2، ص 339؛ فضل بن حسن طبرسی، إعلام الوری بأعلام الهدی، ج 2، ص 214؛ محمد بن علی بن حسین صدوق، کمال الدین و تمام النعمة، ج 2، صص 432 و 433. 2. الإرشاد فی معرفة حجج الله علی العباد، ج 2، ص 339. 3. نرجس«، نام گلی از رده تک لپهایها و سردسته گیاهان تیره نرگسی است که گلهایش منفرد و در انتهای ساقه قرار دارد (محمد معین، فرهنگ معین، ج 4، ص4702). 4. سوسن، نام گلی فصلی و درشت به رنگهای مختلف است. اصل این گل از اروپا و ژاپن و امریکای شمالی و هیمالیاست. همان، ص 1954. 5. صیقل، هر شیء نورانی، صیقلی و جلا داده شده را میگویند. بنا به گفته شیخ صدوق و شیخ طوسی، پس از آنکه حضرت نرجس خاتون به ولیّعصر(ع) حامله شد، او را صیقل نام نهادند. (ر.ک: کمال الدین و تمام النعمة، ص 432؛ محمد بن حسن طوسی، کتاب الغیبة، ص 241). 6. ملیکه، به معنای ملکه و شهبانوست. 7. ر.ک: کمال الدین و تمام النعمة، باب 42، ص 432، ح 12. 8. ر.ک: همان، باب 41، صص 423 ـ 417؛ کتاب الغیبة، صص 128 ـ 124؛ بحارالأنوار، ج 51، صص11 ـ 6. 9. در کتاب تاریخ العرب و الروم آمده است در سال 247 ه . ق جنگهایی بین مسلمانان و رومیان در گرفت و غنایم بسیاری به چنگ مسلمانان افتاد. در سال 248 ه . ق نیز «بلکاجور»، سردار مسلمانان با رومیان جنگید و در آن بسیاری از اشراف روم اسیر شدند. (ر.ک: نازیلیف، تاریخ العرب و الروم، ترجمه: محمد عبدالهادی شعیره، ص 225). ابن اثیر نیز در حوادت سال 249 ه . ق مینویسد: «جنگی میان مسلمانان به سرکردگی عمربن عبداللّه اقطع و جعفر بن علی صائقه با قوای روم که شخص قیصر نیز در آن جنگ شرکت داشت، روی داد.» به نقل از: هیئت تحریریه مؤسسه در راه حق، پیشوای دوازدهم، حضرت امام حجتبن الحسن المهدی(ع)، صص26 و 27. 10. پیشوای دوازدهم، حضرت امام حجت بن الحسن المهدی(ع)، صص 26 و 27. 11. کمال الدین و تمام النعمة، ج 2، ص 424، ح 1؛ بحارالأنوار، ج51، صص2 و 3، ح 3. 12. در ادامه همین کتاب در این باره بیشتر سخن خواهیم گفت. 13. إعلام الوری و بأعلام الهدی، ج 2، ص 213. 14. ر.ک: سید محسن امین، سیرهمعصومان، ترجمه: علی حجتی کرمانی، ج 6 ، صص 263 ـ 261. 15. ر.ک: إعلام الوری بأعلام الهدی، ج 2، ص 213. 16. ر.ک: سیره معصومان، ص 259. 17. همان، ص 272. 18. توقیع در لغت به معنای نشان گذاشتن، امضا کردن حاکم بر نامه و فرمان، جواب مختصر که کاتب در نوشته به پرسشها میدهد، دستخط فرمانروا و نوشتن عبارتی ذیل مراسله آمده است. در اصطلاح علم حدیث، به معنای پاسخ پرسشها یا اطلاعیههایی است که به صورت کتبی از طرف امام برای آگاهی شیعیان فرستاده شده است. چنانکه توقیعاتی از حضرت امام علیالنقی و امام حسن عسکریعلیهما السلام نقل شده است. معمولاً توقیع به نامههای حضرت حجتبن الحسن امام زمان(ع)، گفته میشود که به وسیله چهار تن نایبان خاص ایشان در زمان غیبت صغرا به دست شیعیان میرسیده است. (ر.ک: محمدمهدی رکنی، نشانی از امام غایب(ع)، بازنگری و تحلیل توقیعات، صص 3 و 4. |