ماهنامه موعود شماره 87 |
18 اردیبهشت 1387 | |
![]() یمن، قریب به 22 میلیون نفر جمعیّت دارد که 30 درصد آنها شیعیان زیدی مذهب میباشند؛ یعنی قریب 6/5 میلیون نفر. این آمار قبلاً بیشتر بوده؛ یعنی در زمان حکومت خود زیدیها حدود 40 درصد بوده است. اکنون از این تعداد، شاید تنها قریب 4 یا 5 درصد به خوبی شناخته شدهاند. اشاره: نوشتار ذیل حاصل گفتوگویی دربارة وضعیت فرهنگی ـ سیاسی شیعیان یمن با دکتر عصام العماد، اهل آن کشور است که قبلاً دارای مذهب اهل سنت بوده و سپس به تشیع گرویده است. وی متولد سال 1968 میلادی و دارای دکترای علوم حدیث از دانشگاه عربستان سعودی میباشد و اکنون در مقطع خارج فقه و اصول، در حوزة علمیة قم مشغول تحصیل است.
در عربستان، چون تخصص من علوم حدیث بود، کتابی را به نام العتب الجمیل علی أهل الجرح و التعدیل که در علم رجال اهل تسنن نوشته شده بود خواندم که در آن، دلایلی آورده بود که در اهل سنت، گرایشهای مذهبی و تاریخی در گزینش احادیث و افراد در علم رجال و حدیث دخالت دارند. پخش این کتاب، هیاهویی در عربستان ایجاد کرد و تقریباً ده کتاب علیه آن نوشته شد. من بعضی از آن کتابها را خواندم. پس از خواندن آنها، واقعاً دیگر اعتمادی به آنچه میخواندم یا علمای اهل تسنّن میگفتند، نداشتم. ما کتابهای عقیدتی که میخواندیم بر اساس احادیث پیغمبر بودند. حدیث پیامبر در علم رجال از طبقة راویان حدیث نقل شده است. با طرح شبهه و سؤال در علم حدیث، کتابهای عقیدتی مثل کتاب توحید «محمّد عبده» هم زیر سؤال خواهند رفت؛ زیرا اساس این اعتقادات بر احادیث و اساس احادیث بر علم رجال استوار است. یک عبارت از «ابن حجر عسقلانی» ـ از شخصیتهای درجه یک اهل تسنّن است ـ نقل شده که گفته است: «من واقعاً تأسف میخورم هنگامی که به علمای پیشین در قرن اول تا چهارم نگاه میکنم، میبینم اینها هر گاه شیعهای را که باید از پیامبر و از راویان قدیم بدانند، به عنوان دروغگو، ناپسند میپندارند و هر گاه یک راوی، ضدّ اهل بیت(ع) و مخالف شیعه بود، او را به عنوان راستگو، دیندار و مؤمن میپندارند». عسقلانی میگوید: «من حیرت زده شدهام که چرا علمای پیشین بر خلاف سخن پیغمبر عمل کردهاند! پیامبر (ص) فرمود: هر که از طرفداران علی است مؤمن است و هر که از دشمنان علی است منافق است». عسقلانی گفته: «این روایت صحیح است و من تحقیق کردم و به صحت آن اطمینان دارم». همچنین عسقلانی میگوید: دیدم علمای ما بر خلاف این حدیث عمل میکنند؛ یعنی هر که را دوست امام علی(ع) است، به عنوان دروغگو معرفی کردهاند و از او حمایت نکردهاند، و هر که را از دشمنان امام علی(ع) بوده، از او به زور حمایت کردهاند. البته دلایل زیادی را مطرح کرده، ولی پس از چند سال بررسی، به این نتیجه رسیده که این حرف صحیح است. ولی حرف آقای عسقلانی هم برای من قانعکننده نبود؛ چون ایشان فقط طرح شبهه کرده، تحقیق نکرده و جواب قانع کنندهای هم به سؤال خودش نداده است. این اولین جملهای بود که من قبلاً در کتاب تهذیب التهذیب او خواندم. همین مسائل که عسقلانی آنها را مطرح کرده، «امام ابن عقیل شافعی» هم گفته است که علمای اهل سنّت نسبت به امام علی(ع) ظلم و بی مهری کردهاند. ما در یمن، جلسات متعددی داشتم، علمای درجة یک و شخصتهای فرهنگی ملی در این جلسات شرکت میکردند. تقریباً 40 نفر در این جلسه شرکت میکردند. این جلسات در ماه رمضان تشکیل میشد و مباحثی مثل بیعت نکردن حضرت علی(ع) با ابابکر و عمر و یا اینکه چرا با وجود آنکه به حضرت علی(ع) گفتند در مدینه بمانید، ایشان مرکز حکومت را از مدینه به کوفه منتقل کردند؟ چرا اصلاً با اینکه به ایشان سفارش کردند که به طرف بصره نروید، حرکت کرد و باعث جنگ شدند؟ یعنی همیشه تقصیر را به گردن امام علی(ع) میانداختند! چرا جنگید؟ چرا اصلاً خلافت را پذیرفت؟ این سؤالات را همیشه مطرح میکردم، ولی متوجه بیمهری خودم نسبت به امام علی(ع) نبودم؛ یعنی اگر کسی به من میگفت: نسبت به امام علی(ع) بیمهری میکنی، میگفتم: تهمت خیلی بزرگی به من میزنید. ولی وقتی همان کتاب العتب الجمیل علی اهل الجرح و التعدیل را خواندم، دیدم درست است. اگر کسی یک سنّی واقعی است حتماً باید نسبت به امام علی(ع) موضع بگیرد؛ چون یا باید امام علی(ع) را محکوم کند یا عمر را. ایشان این مسئله را مطرح کرد و من متوجه شدم مثل اینکه راه زندگی برایم روشن و مشخص شده است. با توجه به اینکه تخصص من در این رشته است. نه تنها من توسط این کتاب شیعه شدم، بلکه افراد زیادی را هم میشناسم که با خواندن این کتاب شیعه شدهاند، با اینکه مؤلف و نویسندة کتاب خودش سنّی است ولی به یک نکتة خیلی مهم اشاره کرده است، که ما همیشه افتخار میکردیم که سنّیها نسبت به امام علی(ع) حالت بیمهری و بیمیلی دارند.
من فکر میکنم بی مهری شیعیان نسبت به رهبران اهل تسنّن و بی مهری اهل سنّت به امامان شیعه با یکدیگر فرق میکنند؛ یعنی در اهل سنّت، این بی مهری به علت مسائل سیاسی ایجاد شده، نه مسائل دینی و مذهبی. بی مهری آنها نسبت به امام علی(ع) نتیجة دخالت دولتهای ظالم میباشد، ولی بی مهری شیعه این طور نیست. شیعه بر اساس قرآن و سنّت دلیل مطرح میکند. در اینجا سیاست مطرح نیست. اگر بی مهری شیعه هم نسبت به خلفا بر اساس مسائل سیاسی باشد محکوم خواهد شد. اما چون دلیل قرآنی و حدیثی از پیامبر دارند، حرفشان درست است؛ یعنی شیعیان یک مبنای دینی مطرح کردهاند که خود پیامبر مطرح میکند، ولی اهل سنّت گفتهاند که امام علی(ع) را هم قبول دارند. پس بی مهری اهل سنّت نسبت به امام چیست و از کجا نشأت گرفته؟ از اینجا معلوم میشود که سرمنشأ دینی نداشته است. با توجه به اینکه اهل سنّت تمام فضایل امام علی(ع) را قبول دارند، معلوم میشود انگیزة سیاسی در کار است. ولی بی مهری شیعه بر اساس بینش دینی واقع شده است.
در واقع، شیعه امامیه ـ شیعه به معنای خاص ـ فقط پس از انقلاب اسلامی ایران به یمن آمده است. قبل از انقلاب، در آنجا شیعه نبود. پیش از انقلاب، فقط تعدادی شیعة زیدی در آنجا بودند و پس از انقلاب اسلامی، تشیّع دوازده امامی به آنجا وارد شد. البته، آمار دقیقی از شیعیان دوازده امامی نداریم؛ چون یک پدیدة جدید در جامعه ما هستند.
اگر زیدیها را شیعه حساب کنیم، 30 درصد کلّ جمعیت یمن شیعهاند؛ چون زیدیها از 1200 سال پیش در یمن زندگی میکردهاند. بیشتر سادات یمن، از فرزندان آقایی به نام «یحیی الامام الهادی بن الحسین بن القاسم الرسی» از نوادگان امام حسن مجتبی(ع) هستند که برادرش هم در یمن بود. وی در سال 260 هجری از مدینه به یمن آمد؛ از ظلم دولت عباسی به آنجا فرار کرد. پیش از آن همة مردم یمن سنّی مذهب بودند، ولی مورّخان سنّی مذهب بررسی کردهاند که پس از او شیعیان در یمن رشد کردهاند. تا پیش از این تاریخ، اسامی خلفا در سراسر یمن پخش میشد، ولی از وقتی یحیی الهادی وارد یمن شد، حاکم دستور داد که ذکر خلفای ثلاثه ممنوع گردد، فقط ذکر نام امام علی(ع) جایز بود.
![]() در 1962 ـ قریب 42 سال پیش ـ عبدالناصر شصت هزار نیروی مصری در یمن مستقر کرد و حکومت را از زیدیها گرفت و به افراد لائیک سپرد. در همین سال، همة مدارس دینی را ممنوع اعلام کردند، علمای آنها را کشتند و من هم وارد مدارس وهّابی عربستانی در یمن شدم. علت اینکه گفتم از 6/5 میلیون شیعه زیدی اکنون فقط نیم میلیون نفر شناخته شدهاند، این است که حکومت اولاً، همه مراسم آنها را ممنوع کرده، مراسم شیعیان بر اساس گرایش به اهلبیت(ع) است و حکومت جدید وقتی روی کار آمد، شروع به قتل عام شیعیان و علمای آنها کرد. همه مسائل فرهنگ هزار ساله را که وابسته به اهل بیت(ع) بود، عوض کردند؛ مثلاً، قبلاً در مراسم تشییع جنازه از اول تا آخر ذکر اهل بیت(ع) میشد، اما همة اینها را ممنوع کردند. اکنون در مدارس رسمی و غیر رسمی، اصلاً مسئله اهل بیت(ع) مطرح نیست؛ کتابهایی مثل نهجالبلاغه را ممنوع کردهاند، صحیفه سجادیه ممنوع است. در کتابهای درسی و منابع روایی، به اهل بیت(ع) حتی اشاره هم نمیشود؛ ممنوع است. همین اواخر، قریب یک ماه پیش دستور داده شد که نهجالبلاغه را از سراسر یمن جمع کنند.
امروزه شیعیان زیدی و شیعیان دوازده امامی در مراسمی مثل روز غدیر، در مناطقی جمع میشوند و عالم برجستهای از آنها در آن روز سخنرانی میکند، مسئله ولایت حضرت علی(ع) را تعریف میکند، میوه و شیرینی پخش میکنند و شبیه خوانی انجام میدهند و از روز اول ذیحجه تا 18 ذیحجه را «عید غدیر» میگویند.
مراسم دیگری هم وجود دارد؛ مثلاً، اکنون با وجود انقلاب اسلامی، برخی مراسم گرچه کم هست، ولی از شیعیان دوازده امامی وارد جامعه شیعیان زیدی شده است؛ مثل عاشورا. مراسم عاشورا قبلاً نبود؛ تا پیش از انقلاب اسلامی، میان زیدیها چنین مراسمی مطرح نبود، ولی در حال حاضر، تعداد زیادی از شیعیان زیدی روش ایرانیان و شیعیان عراقی را یاد گرفتهاند و در روز عاشورا سینه میزنند و روضه میخوانند. همچنین «دعای کمیل» میخوانند. اینها از فرهنگ شیعة دوازده امامی به آنجا آمدهاند. گرایش به دعای کمیل، مفاتیحالجنان، و بعضی ادعیة شیعه پس از انقلاب اسلامی زیاد شده است؛ چون بیشتر جامعة زیدی در ظلم بودهاند. اینها در حال انقراض بودند. اعتراف میکنم که اگر انقلاب اسلامی نبود، مذهب زیدی از بین رفته بود؛ چون تهاجم فرهنگی از مصر و کشورهای عربی و فیلمهای تلویزیونی، همه مذهب اهل سنّت را تبلیغ میکنند و بر سنّی بودن عرب و ناسیونالیسم عرب تأکید زیاد دارند. همه اینها موجب شده است که همین 6/5 میلیون زیدی، به ظاهر زیدی باشند. فقط با آمدن انقلاب اسلامی و کتابهای شیعه، که از قم به آنجا آمدند، خود زیدیها بعداً به مذهب زیدی برگشتند. من از آنها میپرسیدم که چرا زیدی شدید، میگفتند: ما کتاب المراجعات علامّه شرفالدین را خواندیم. یکی از رهبران زیدیها، «محمّد منصور» میگفت: «اگر انقلاب اسلامی نبود، زیدیها از بین رفته بودند، چون به هر حال، دولت شیعه آمده، ما هم شیعه هستیم. با آمدن یک دولت شیعه، ما دوباره زنده شدیم و دوباره به تشیّع خود امیدوار شدیم.» خود علمای زیدی گفتهاند: اگر انقلاب اسلامی نبود، الان یک زیدی هم در یمن نبود. خوشبختانه بیشتر آنهایی که موجب گسترش مذهب دوازده امامی در یمن شدهاند، همین زیدیها بودهاند. بیشتر کسانی که به عنوان مبلّغ به یمن رفتند، توسط شخصیتهای زیدی حمایت شدند؛ نه تنها حمایت شدند، بلکه به آنها اجازه دادند که مدرسه بسازند و تبلیغ کنند، حتی اجازه دادند فرزندانشان هم شیعه شوند. مفتی زیدی «آقای علامه محمّد زباره» در یمن میگفت: «تشیّع واقعی در قم است.»
مراسم اکنون کمابیش برگزار میشوند، ولی قبلاً این مراسم نبود. این مراسم به تدریج، از فرهنگ شیعه دوازده امامی وارد مذهب زیدی شده و گرچه آنها زیدی هستند، ولی به صورت شیعه دوازده امامی عمل میکنند. وقتی وارد شهر زیدی میشوید، میبینید نود درصد کتابهای آنها از شیعیان دوازده امامی است.
آنها غالباً در شهر علمی زیدیها در یمن، شهر «صعده» هستند؛ در این منطقه مدارس علمیه وجود دارد و به خصوص در تابستان هجده هزار طلبه به خاطر تعطیلات مدارس در آنجا جمع میشوند. منطقهای که مدتی قبل در آن جنگی درگرفت؛ جنگی که واقعاً جنگ علیه مذهب بود. تعدادی از علمای شیعة زیدی در این جنگ کشته شدند، که برخی از آنها قریب هشتاد سال سن داشتند. این جنگ در واقع یک قتل عام توسط عوامل دولتی بود که صورت گرفت. آیتالله محمّد رضا جلالی، که با علمای زیدی زیاد ارتباط دارد، میگفت: «کشتارها زیاد بودند؛ دست کم از سال 1962 یعنی از 42 سال قبل، دست کم پنجاه هزار زن و مرد و علمای شیعی کشته شدهاند. به طور تقریبی، هر هفته یا هر دو هفته، یا امام جماعت یا یک روحانی برجسته یا یک شخصیت برجسته، و را یا یکی از معتقدان به دین را کشتهاند.
بله، دارند، ولی شیعه دوازده امامی چون تازه در یمن پا گرفته نمیتوان گفت صد درصد جا گرفته است.
بله، اینها وقتی درس خواندند، برای تبلیغ، به یمن بر میگردند.
بله، بیشتر زیارتگاهها جاهایی هستند که امام علی(ع) در آنجا حضور یافتهاند. وقتی پیامبر، امام علی(ع) را به یمن فرستادند، امام علی(ع) در آنجا یک مسجد ساختند این مسجد هنوز هم هست و خیلی مقدّس میباشد. مسجد دیگری هم هست به نام «مسجد الشهیدین» که خیلی شهرت دارد.
شیعیان زیدی عصمت پنج تن (آل عبا) را قبول دارند؛ امام علی، حضرت زهرا، امام حسن و امام حسین(ع). بقیه افراد مثل زید، امام جعفر صادق و امام باقر(ع) را به عنوان افراد مقدّس قبول دارند، نه به عنوان معصوم، و قایلند که پس از رحلت امام حسین(ع) دیگر مسئله «عصمت» و «نصّ» تمام شد. آیا میتوان گفت مسئله «مهدویت» در آنجا بروز اجتماعی ندارد، به خلاف آنچه مثلاً در نیمه شعبان در ایران ابراز میشود؟ از این تشریفات در آنجا خبری نیست.
ده ساله بودم که با انقلاب اسلامی آشنا شدم؛ چون انقلاب اسلامی یک حرکت جهانی بود. علاوه بر اینها، در اخبار رادیو و تلویزیون و در روزنامهها، به دلیل دشمنی دولت یمن با انقلاب اسلامی، تبلیغات منفی صورت میگرفت. در جنگ ایران و عراق، یمن شمالی نیروهای نظامی برای کمک به عراق فرستاد. به خاطر اینکه زیدیها همه طرفداران انقلاب اسلامی ایران هستند، دولت یمن از این کار خیلی عصبانی بود. با توجه به اینکه دستگاه اطلاعات یمن و دستگاه اطلاعات عراق یکی بود، حتی سفیر یمن در ایران، هم نمایندة یمن بود و هم نمایندة عراق.
آنها مرجع تقلید دارند و تمام تفکرات شیعه را دارند؛ یعنی گرچه میگویند تقلید زنده نیست، ولی چون از لحاظ فرهنگ و عقیده، با دولتهای سیاسی مخالف هستند و دولت ظالم را قبول ندارند، برای خودشان مرجع دینی دارند. آنها حتی مجبور میشوند زکات را دوباره بپردازند؛ یک بار به دولت یمن و یک بار به مرجع دینی.
در یمن، تشیّع به معنای عام، 1200 سال حکومت کرد، تا اینکه وهّابیها به حکومت رسیدند. آنان به کتابخانهها حمله کردند و آنها را آتش زدند و میراث هزار ساله را از بین بردند. برای جلوگیری از نابودی میراث فرهنگی شیعیان زیدی، روش آیت الله محمّد رضا جلالی خوب است. ایشان شخصی است که کتابهای زیادی درباره شیعیان نوشته و نسبت به شیعیان زیدی و یمنی خیلی تخصص دارد و سعی میکند نوشتهها و کتابهای شیعی را از یمن به قم بیاورد و در اینجا چاپ کند. ایشان میگفت: «ما باید ثابت کنیم که فرهنگ یمنیها اصالتاً فرهنگ شیعه است. اما سیاست دولت یمن، چون سیاست وهّابی و ضد شیعه است»، سعی میکنند کتابهای شیعی را چاپ نکند و یا اگر یک کتاب زیدی چاپ میکنند هر چه در آن مطالب به نفع شیعه است، حذف میکنند. کتابهایی هم که چاپ میکنند، خود علمای زیدی میگویند: تحریف شدهاند؛ مثل کتابهای شرح نهجالبلاغه یمنیها. طی 1200 سال، دست کم 100 شرح بر نهجالبلاغه زده شده است. حال اگر این شرح را در ایران چاپ کنید، وهّابیها سعی میکنند این کتاب را اگر قیمتش 100 دلار است 2000 دلار بخرند و آتش بزنند. حتی یک نفر وهّابی کتابی نوشته در چهار جلد نوشته و سعی کرده است بگوید که قبایل یمنی در ترویج و بسط تشیّع دخالت نداشتهاند، بلکه در گسترش تسنّن دخیل بودهاند و تشیّع فقط از آنِ ایرانیهاست. خوشبختانه شخصی به نام «دکتر اصغر منتظر القائم» که استاد علوم تاریخ در دانشگاه اصفهان است کتاب بسیار جالبی در ارتباط با نقش قبایل یمنی در حمایت از اهل بیت(ع) نوشته که کتاب مهم و مؤثری است که ترجمه این کتاب توسط همسر بنده صورت گرفت. این کتاب در ایران نوشته شده و در یمن کم نظیر است و در این مورد، کتابی وجود نداشته است. اینها سعی میکنند در تلویزیون اعلام کنند که شما یمنیها سنّی هستید و تشیّع در یمن نیست، اما رهبر سنّیها، آقای «علامه شیخ مقبل وارعی» میگفت: «در یمن تشیّع هست و در دل اهالی یمن محبت اهل بیت(ع) وجود دارد، ولی ما باید این محبت را از آنها بگیریم. حال اگر ما بتوانیم برای تبلیغ، میان یمنیها برویم و آنها را شیعه کنیم، این کار خوبی است. ولی کار دیگری هم میتوانیم انجام دهیم و آن اینکه فرهنگ هزار ساله شیعه یمن را به ایران وارد کنیم و تجدید چاپ کنیم و به یمن بفرستیم». فکر میکنم این کار مفیدی است؛ چون فرستادن مبلّغ و شیعه کردن تک تک آنها به مدت زمانی طولانی نیاز دارند.
دو شخصیت هستند که از این کار حمایت میکنند: آیت الله جلالی و آیت الله حسین اشکوری که محقق بزرگی است و هفتاد کتاب تألیف کرده و بارها به یمن رفته و برای زیدیها در سراسر جهان کتاب نوشته است. ایشان در مقدمّة یکی از کتابهایش نوشته است: «ما باید سعی کنیم میراث شیعه ـ به مفهوم عام ـ را از سراسر جهان جمع کنیم، بخصوص میراث زیدیها را که در خطر نابودی است؛ چون علمای زیدی در معرض حمله قرار دارند.»
اتحاد مسلمانان به دو معناست: یکی به این معنا که بگوییم دیگران به مذهب ما گرایش پیدا کنند و از اعتقادات ما پیروی کنند، که من این را قبول ندارم. ولی اگر اتحاد را به این معنا بدانیم که به عنوان یک روش تبلیغ، مذهب اهل بیت(ع) را مطرح کنیم، این باعث گرایش به این مذهب میشود، نه سبب تنفر در آنها، که این کار خوبی است. دوم اینکه اتحاد از جهت سیاسی باشد؛ یعنی ما در سراسر جهان، در برابر دشمنان اسلام مثل آمریکا متحد شویم. ولی اگر اتحاد به معنای این باشد که مسئله «ولایت» را کم رنگ کنیم تا دیگران را به تشیّع دعوت نماییم، این اتحاد نیست، بلکه این کار، هم به اتحاد ضربه میزند و هم به مذهب و اعتقادات. من یک کتاب هم در این مورد نوشتهام که به گفتوگوی بی ستیز ترجمه شده است. این مسئله را در کتاب مطرح کردهام.
به دلیل رفتارهای ضدّ شیعی حکومت یمن، فعالیت فرهنگی ایرانیان محدود است و بیشتر کارهای خدماتی مثل ساخت درمانگاه و کارهای تجاری انجام میدهند. حتی میخواستند یک کتابخانه به نام «کتابخانه امام خمینی» در یمن بسازند که دولت یمن قبول نکرد.
شیعیان یمن، دچار یک مشکل بزرگ هستند و آن جنگی است که گریبانگیر آنها شده است. و تا کنون هزاران نفر از شیعیان زیدی یمن کشته شدهاند. شیعة زیدی یا در زندان است یا در محاصره و یا به قتل میرسد. من فقط انتظار دارم اگر جمهوری اسلامی به علت مسائل سیاسی، نتوانسته این جنایات را محکوم کند، مراجع و علمای ایران مستقلاً یک بیانیه صادر میکردند که چرا در یمن شیعیان را قتل عام میکنند، و این کار را محکوم کنند. وقتی با شیعیان یمنی از طریق اینترنت صحبت میکنیم، میگویند ما انتظار داریم که کشتن شیعه را در یمن محکوم کنند. اکنون هزاران نفر از شیعیان در زندان و در زیر شکنجه هستند و علناً خود رئیس جمهور یمن گفته است: «تشیّع را قبول نداریم»، به خصوص اکنون از وضعیت شیعیان در عراق میترسند. یکی از رهبران وهّابیت در یمن نامهای با امضای گروهی از وهّابیها، برای رئیس جمهور فرستاد و در آن نوشت که اگر شیعه در یمن وجود داشته باشد، در آینده خطر بزرگی برای ما خواهد بود. این مسئله به معنای قتل عام شیعه است. دولت به شیعیان اجازه نمیدهند مالک کارخانههای صنعتی شوند یا در نیروی هوایی، نیروی انتظامی و در مشاغل مهم دولتی وارد شوند. انتظار دیگری هم هست و آن اینکه کتابهای شیعة زیدی را؛ کتابهایی که مشترک بین آنها و شیعیان دوازده امامی هستند، منتشر کنند؛ مثل کتاب در مورد حضرت علی(ع)، در مورد حضرت زهرا یا در مورد امام حسین(ع)، خوشبختانه بیشتر کتابهای زیدیه درباره این موضوعات هستند. آنها زیدی هستند، ولی به زید اعتقاد ندارند، میگویند: زید مثل بقیه افراد است. آنها فقط به پنج تن آل عبا(ع) اعتقاد دارند. دلیل اعتقاد شیعیان زیدی به زید در این است که پس از معصومان، اولین انقلاب مسلحانه علیه حکومت ظلم و ستم توسط زید صورت گرفت. به همین دلیل، او را به عنوان شیعه قبول دارند، نه به عنوان یکی از معصومان.
در سراسر جهان، دشمنان اسلام میخواهند کلّ عقاید اسلام ـ اعم از سنّی و شیعه ـ را نابود کنند. به همین دلیل، سعی کردهاند که همة مراکز دینی در یمن و در تونس و در سراسر جهان تحت نظارت دولتها قرار گیرند؛ مثلاً، کانونهای طلبهها در یمن، تونس، عربستان، مصر و ترکیه را به یک کانون دولتی تبدیل کردهاند که وابسته به دولت باشد، تا آنجا که حتی اگر امام جماعتی وارد مسجد شود و بخواهد دربارة مسائل دینی صحبت کند، نتواند حرفی در مخالفت برنامهریزی دولت بزند. اینها موفق شدند که مراکز اهل سنّت را دولتی کنند. فقط در مورد روحانیت شیعه، این کار صورت نگرفت و در جامعه شیعه شکست خوردند. به همین دلیل است که روحانیت شیعه مستقل از دولتهاست. دلیل آنها برای دولتی کردن علمای اهل سنّت، این بود که قبلاً همه جنگهایی که علیه حکومت انجام میشد، توسط روحانیان بود؛ مثل «عمر مختار» که یک روحانی بود، «امام یحیی» در یمن یک روحانی بود، «حسن البنّا» در مصر یک روحانی بود، «عبدالقادر جزایری» یک روحانی بود. ما امیدواریم مغرور نشویم از اینکه میگوییم اهل تشیّع هستیم و شیعه مستقل است. این حرف درستی است، ولی کارهای خیلی بزرگی میتوانیم انجام دهیم. در مصر، توانستند یک مرجع ثابت و یک عالم رسمی در «الازهر» درست کنند؛ در عالم تشیّع هم میتوانند یک مرجع وابسته درست کنند. به همین خاطر، شیعیان باید مراقب باشند. من به جوانان ایرانی توصیه میکنم که سعی کنند از دیگر جوانان عبرت بگیرند. متأسفانه در سراسر جهان اسلام، کشورهایی که حکومتهایشان به آمریکا گرایش دارند، بیشتر جوانانشان تحت تأثیر تهاجم فرهنگی غرب میباشند. جوانان دیندار کشورهای اسلامی به عنوان «تروریست» معرفی میشوند. متأسفانه کلمة «تروریسم» چنان گسترش پیدا کرده است که حتی کسی که نماز میخواند به عنوان «تروریست» شناخته میشود، به عنوان طرفدار بن لادن، که باید کشته شود. از این نعمت فقط جوانان متدیّن ایران برخوردارند که میتوانند آزادانه نماز بخوانند، احکام دینی و امر به معروف انجام دهند. من به عنوان یک جوان یمنی یا یک جوان تونسی، اگر کار یک جوان ایرانی را انجام دهم، مرا دستگیر میکنند و به زندان میاندازند. من از جوانان ایران میخواهم از این نعمت که خداوند به آنها داده است که میتوانند علیه دشمنان اسلام حرف بزنند، مذهبشان را تبلیغ کنند، امر به معروف و نهی از منکر کنند، استفاده نمایند. یک جوان فلسطینی فقط میتواند یک کار انجام بدهد: اینکه برود مقابل یک یهودی و کشته شود، غیر از این راهی ندارد. جوانان ایرانی از این فرصت استفاده کنند و فکر نکنند که این فرصتها همیشه در اختیارشان میماند. این فرصتها همیشه مثل ابر هستند و میروند و دیگر بر نمیگردند، طبق فرمایشهای امام علی(ع). جوانان ایرانی موقعیت خود را با موقعیت جوانان یمنی یا تونسی مقایسه کنند تا قدر انقلاب اسلامی را بیشتر بدانند.
|