به نام خدا
سلام بچه ها :
امروز می خواهم درباره داستان حضرت نوح که ازبابام شنیدم براتون تعریف کنم.
یکی بود یکی نبود.در یک منطقه زیبا، پیامبری به نام حضرت نوح زندگی می کرد.درآن منطقه مردم بسیار بدی هم زندگی می کردند.حضرت نوح یکروز به همه مردم آن منطقه گفت: ای مردم به خدا ایمان بیاورید. بعضی از مردم قبول کردندوبعضی از مردم به خداایمان نیاوردند.یک روز دیگر حضرت نوح به آنها گفت : ای مردم آنهایی که به خداوند ایمان نیاورند ومرا مسخره می کنند درهمین منطقه می مانند ویک باران بسیار شدیدی می بارد.وشما درآن باران وسیل غرق می شوید.وآنهایی که به خداوند ایمان آوردندغرق نمی شوند ونجات پیدا میکنند.یک روز دیگرخداوند به نوح فرمودند:ای نوح ، برو برای این مردم که به من ایمان آورده اند کشتی بزرگی درست کن .وحیوانها را هم به داخل کشتی ببر.وحضرت نوح حیوانها ومردمی که ایمان آورده بودند را درآن کشتی سوارکرد.وبعد باران بسیار شدیدی باریدوسیل آمد ودریایی درست شد وآن مردمی که به خدا ایمان نیاوردندغرق شدند. ولی آنهایی که به خدا وپیامبری نوح ایمان آوردند نجات پیدا کردند. پایان.