همانطور که در پست قبلی بیان کردم قصد دارم گناهانی که در قرآن بیان شده است را به صورت تحلیلی در پستهای وبلاگم بیاورم امروز نیز به بیان « گناه سوء ظن» در انسان بپردازیم.
سوءظن انسان را به تجسس در حال دیگران وامیدارد، تجسس سرچشة غیبت و کم کم موجب می شود که آبروی انسانی، به خطر بیفتد.
سوءظن بزرگترین مانع همکاریهای اجتماعی و اتحاد و بهم پیوستگی دلهاست، و انسان را به زندگی فردی، گوشه گیری، انزوا و تک روی و مفاسد ناشی از این صفات می کشاند، سوءظن نمی گذارد که انسان به دیگری اعتماد کند و پایة همکاری با او را بریزد و با کمک او به حل مشکلات بشتابد. بدبینی سرچشمة عداوتها، و گاهی مایة اصلی جنگها و نزاعهای خونین می شود. چه بسیار خانواده ها که بر اثر بدبینی از هم متلاشی شده و چه بسیار رجال لایق و باشخصیت که با یک گمان بد در حق آنها، تسلیم مرگ گردیده اند، و گاهی گمان بد آتش جنگهای بزرگی را روشن ساخته است. همچنین سوءظن، محبت و دوستی را خاموش و نفاق و دورویی را در میان دوستان پرورش می دهد، زیرا چنین کسی در ظاهر ناچار است تظاهر به دوستی با رفقای خود کند در حالی که در باطن چنبن نیست و نسبت به آنها بدبین می باشد و همین طرز رفتار موجب پرورش روح نفاق و دورویی در او خواهد گردید.1
بدبینی سرچشمة ناراحتی روح و عذاب جسم و اضطراب و نگرانی خاطر است. افراد بدبین غالباً ناراحتند، و بر اساس توهماتی که دربارة اشخاص و حوادث دارند فوق العاده رنج می برند. آنها از معاشرت با افراد که یکی از وسایل عادی و مؤثر نشاط روحی است گریزانند زیرا کلمات یا کارهای مردم را مثلاً گوشه ها و نیشهایی برای خود فرض می کنند. از درد و دل که وسیلة مفیدی برای تخفیف آلام و ناراحتیها است می ترسند، زیرا ممکن است موجب افشای اسرار آنها و یا مشکلات دیگری گردد! و به همین دلیل غالباً افسرده، بی نشاط و غمگین هستند، و تدریجاً به صورت یک موجود معطل و بی فایده در می آیند. افراد بدبین از صفای روح غالباً بی بهره اند زیرا همیشه در دل خود مشغول به غیبت افراد دیگرند و به همین ملاحظه بعضی از علمای اخلاق سوءظن را به عنوان « غیبت با قلب » عنوان نموده اند.2
در حقیقت گمان بد عاملی است برای جستجوگری و جستجوگری عاملی برای کشف اسرار و رازهای نهانی مردم است. اگر اجازه داده شود هر کس به جسجوگری دربارة دیگران برخیزد حیثیت و آبروی مردم بر باد می رود و اسلام هرگز اجازة چنین کاری را نمی دهد.1
بقیه مطلب در ادامه…
1 ـ زندگی در پرتو اخلاق / ناصر مکارم شیرازی / قم / انتشارات نسل جوان / صفحه 181 تا 183
2 ـ همان / صفحه 184 و 187
1 ـ تفسیر نمونه / جلد 22 / صفحه 184